بهترین مطالب از سرتاسر وب

روانشناسی-عاشقانه-دانستنی-هنری-آموزنده-شعر-خنده-غم-

بهترین مطالب از سرتاسر وب

روانشناسی-عاشقانه-دانستنی-هنری-آموزنده-شعر-خنده-غم-

روانشناسی ازدواج



شش نکته برای پیدا کردن عشق زندگی:


اغلب دختر خانم ها در ارتباط برقرار کردن با آقایان دچار مشکل هستند وقتی خواستگاری برایشان می آید، پیش از آنکه شناخت کاملی از او پیدا کنند یا خیلی زود تصمیم می گیرند و در مورد آن شخص قضاوت عجولانه می کنند،یا اینکه رفتارعجیب و غیر واقعی از خود نشان می دهند که باعث میشود آن مرد از ادامه رابطه با او منصرف شود. بنابراین توصیه میشود که قبل از اینکه تصمیم به ازدواج بگیرید، بهتر است رفتار و خصوصیات درونی خود را اصلاح کنیم و پس از آن به انتخاب کردن فکر کنیم.


در زیرنکاتی را برای شما دختران عزیز آورده ام که کمک زیادی در حل این مسئله به شما می کند:


۱-زبان بدنتان را نرم کنید:


دفعه بعدی که با مردی (خواستگاری) قرارمی گذارید و بیرون می روید، لحظه ای صبر کنید وببینید بدنتان چه می کند. این احتمال وجود دارد که اعصابتان باعث میشود شانه هایتان را سفت کنید یا دست هایتان را به هم قلاب کنید  زن ها اینقدر اسیر خوشان میشوند که فراموش میکنند زنانگی که مردها عاشقش هستند را نشان دهند پس به جای این، دست هایتان را آرام کنید، شانه هایتان را بیندازید و وقتی در حضوراو هستید، پشت تان را صاف نگه دارید. بعد ببینید که چطور نرم نرمک به شما و دلتان نزدیک میشود.


2-  خیلی به جلو نگاه نکنید:


در آخرین قرار ملاقاتتان به چه فکرمی کردید؟


اگر شما هم مثل اکثر زن ها باشید، احتمالا می بینید که خیلی وقت ها این افکار ذهنتان را مشغول می کند: آیا دوستم دارد؟ آیا شوهر خوبی برایم میشود؟ تمرکز برآینده و ای کاش ها، نه تنها باعث میشود نتوانید از لحظاتتان لذت ببرید و کشف کنید که آن مرد واقعا کیست، بلکه باعث میشود نتوانید هیچوقت با بخشی از او که بیشترین اهمیت را دارد یعنی دلش، ارتباط برقرار کنید.


3- دست از تظاهر به آنچه نیستید بردارید:


چند بار تا به حال شده وقتی با مردی هستید خود واقعیتان را پنهان کنید؟ تصور می کنید اگر چیزهای عجیب در مورد خودتان را برملا کنید. او را بترساند یا اگر با نظر او مخالفت کنید او را از خودتان دور کنید. اما هیچ چیز بهتر از حقیقت نیست البته منظورمان این نیست که در همان جلسه اول همه چیز را بیرون بریزید. منظوراین است که نیازی نیست آدم کاملی باشید تا بتوانید کسی را عاشق خودتان کنید. پس دست از خودسانسوری بردارید و اجازه بدهید شما را بخاطر آنچه هستید دوست بدارد.


4- برا دریافت کردن کانال را عوض کنید:


ممکن است تصور کنید که برای اینکه به مردی نشان دهید که موردی خوب و عالی هستید،باید برایش شام درست کنید، کارهایی برایش انجام دهید یا رابطه را جلوببرید. اما واقعیت این است که مردها عاشق این میشوند که چقدر خودشان برای شما مایه بگذارند، نه برعکسش. یک مرد خوب دوست دارد که خوشحالتان کند و کارهای خوب برایتان انجام دهد پس اجازه این کار را به او بدهید.


5- به طرفتان فرصت بدهید:


آیا زیادی قد کوتاه است؟ سنگین وزن است؟ خیلی سنش پایین است؟ خیلی جدی است؟ یا به اندازه کافی جدی نیست؟ خیلی زن ها بودند که اوایل آشنایی شوهرانشان اصلا برایشان قابل تحمل نبودند و الان حتی نمی توانند یک روز را بدون او سپری کنند وقتی مردی وارد زندگیتان شد. آن را یک فرصت بدانید و حداقل تا سه جلسه ملاقات به او فرصت دهید، مگر اینکه حسابی با دیدنش توی ذوقتان خورده باشد و اصلا نتوانید با او بودن را تصورکنید. شاید آن مرد ، مرد ایده آل شما نباشد اما اگر بیشتر به او نزدیک شوید می توانید چیزهای بیشتری در موردش کشف کنید.


6- یادتان باشد، حرف نادرست را نباید به مرد درست بزنید:


اگرحرفی که می زنید از ته دلتان باشد، مردی که قراراست عاشقتان شود نخواهد ترسید او تلاش خواهد کرد مشکلات را از میان بردارد واین کارباعث میشود به هم نزدیک تر شوید. البته، باید بگذارید اوهم به همین اندازه احساس امنیت کند و حرفهایش را با شما در میان بگذارد. وقتی پایه ای محکم از پذیرش واطمینان متقابل برای رابطه تان ساختید، دیگر عشق منتظر نخواهد ماند و شعله ور خواهد شد تغییر عادت هایتان نیازمند زمان و تمرین است. مطمئنم اگراینطور شودعشقی که همیشه آرزویش را داشتید درزندگیتان پدیدار میشود.


 


آیا شناخت درستی از نامزد خودتان پیدا کرده اید؟


به این 6 دلیل او با تو ازدواج نمی کند:


دراین مقاله سرنخ هایی وجود دارد که توسط آنها متوجه میشوید طرف مقابل تعهدی برای ازدواج با شما دارد یا خیر. اگر سه نشانه یا نشانه های بیشتری از نشانه های زیر را در او وجود دارد، مراقب باشید.


1-همه دوست های قبلی اش از نظر او دیوانه و نادان هستند:


به مردی که دوست یا نامزد قبلی اش را با لقب های مختلفی می خواند،حواستان باشد. زیرا با موقعیت فعلی او نیازی به صحبت درمورد نامزد یا دوست قبلی اش نیست.


2- فضایی فوق العاده رومانیک ترتیب می دهد:


خوردن شام را زیر نور شمع ترجیح می دهد، شما را به مکان های خلوت می برد، و این یک اخطاراست که نمی خواهد زن های دیگری به او نگاه کنند. دفعه بعد از او بخواهید تا به یک رستوران شلوغ بروید. حالا ببینید چه عکس العملی دارد.


3- پشت تلفن هنگام حرف زدن گاهی گرم و پرشور و گاهی سرد وبی احساس است:


ممکن است در یک روز 10 بار به شما زنگ بزند درکنارآن ممکن است روزها خبری از او نداشته باشید. گاهی 1 ساعت با تلفن با شما صحبت می کند و گاهی هم پیام یا اس ام اس شما را نادیده می گیرد. دقت کنید که چه اتفاقی در حال افتادن است؟ اگر بخواهیم صادقانه صحبت کنیم شاید او سرگرم افراد دیگری است.


4- شما را به ارتکاب اشتباهی مجرم می کنند:


برای مردها طبیعی است که بعد از ازدواج با همسرشان ساعت ها وقت بگذارنند و رابطه عاطفی برقرارکنند، اما اگراین مورد با رفتارهایی مانند رفتارهای زیر همراه بود خطرناک است:


الف) اگرفشار و اصرار زیادی به شما وارد کرد.


ب) اگرسعی کرد با گفتن داستان های بد و غم انگیز شما را به داشتن رابطه غیر معمول ترغیب کند.


5- صمیمانه برخورد نمی کنند:


اگردونفر فوق العاده با یکدیگر صمیمی باشند، ممکن است سوال های شخصی از یکدیگربپرسند. حقیقت این است که آنها نمی خواهندزمان و انرژی شان را روی شناخت شما بگذارند زیرا قرار نیست مدت ها با شما زندگی کنند تا به شناخت شما نیازی داشته باشند.


6- به شما می گوید: شما دو روح در یک بدن هستید:


بسیارخوب،گفتن جمله های عاشقانه به یکدیگر قابل ستایش است، اما گفتن این جمله ها هم درابتدای کار وخیلی زود ممکن است از روی عجله گفته شده باشد اگرشخص مقابل تان در هفته های ابتدایی ازدواج تان به شما گفت که کم کم در حال عاشق شدن است،خیالتان راحت باشد و به اعتماد کنید.


حالا با خواندن این نکات تصمیم با شماست. آیا هنوز هم معتقدید که او عاشق تان است و می خواهد با شما زندگی کند؟ اگر این گونه است که بسیار خوب اما اگر شرایط فرق می کند بهتر است با دید باز وبه دور از احساسات تصمیم منطقی و عاقلانه بگیرید.


 




چگونه به کودکان طلاق کمک کنیم


چگونه به کودکان طلاق کمک کنیم؟


وقتی استحکام روابط زناشویی از بین می‌رود و زن و مرد دچار ناسازگاری‌های همه‌جانبه می‌شوند، راهی ‌جز جدایی باقی نمی‌ماند اما باید بدانید طلاق علاوه بر اینکه اثرات منفی برای زوج‌ها به همراه دارد، صدمات روحی جدی را نیز به فرزندان وارد می‌کند و در جسم و روح آنها آثار زیان‌باری به‌جا می‌گذارد. فرزندان بدون اینکه تقصیری در جدایی والدین داشته باشند شاهد تشنج و درگیری در خانواده خواهند بود. طلاق برای کودک به معنای وارد شدن به دو دنیای متفاوت است که باید هر کدام را به‌طور جداگانه‌ای درک کند و خود را با شرایط جدید تطبیق دهد. کودکان طلاق در برابر کودکان عادی احساس تنهایی، استرس و بی‌پناه بودن می‌کنند اما والدین باید در این شرایط دشوار،امنیت عاطفی و احساس اطمینان را به کودک‌شان منتقل کنند. نسیم رضوی، کارشناس ارشد روان‌شناسی چگونگی رفتار والدین و جلوگیری از آثار مخرب طلاق بر فرزندان را از نگاهی کارشناسانه شرح می‌دهد.


 


طلاق در دنیای کودکان به چه صورت است؟


 


طلاق برای کودکان پراسترس، ناراحت‌کننده و گیج‌کننده است، ممکن است کودکان برای اینکه زندگی آنها به چه صورت درخواهد آمد دچار اضطراب و درگیری فکر شوند و به دلیل نقطه‌نظرهای والدین‌شان احساس عصبانیت نسبت به آنها پیدا کنند. مساله طلاق امری مهم شمرده می‌شود و از نظر هیچ‌کدام از اعضای خانواده آسان نیست، با این حال والدین می‌توانند در این مورد به گونه‌ای رفتار کنند تا این شرایط برای فرزندانش قابل تحمل‌تر شود. کمک کردن به فرزندان برای کنار آمدن با



مساله طلاق می‌تواند به این صورت باشد که اول؛ ثبات را در خانه به وجود بیاورند و در درجه بعد توجه بیشتری به نیازهای بدنی و روحی روانی فرزندان شود. برای مثال والدین می‌توانند دیدگاه مثبت و اطمینان‌بخشی را به فرزندان‌شان القا کنند. برای رسیدن به این هدف پدر یا مادر در درجه اول باید مراقب وضعیت فعلی‌شان باشند و سعی کنند با همسر قبلی خود رابطه خالی از جنجال و دعوا داشته باشند. والدین نباید فرزندشان را نسبت به همسرشان بدبین کنند و ذهن فرزند خود را نسبت به طلاق به گونه‌ای صلح‌آمیز و عاری از کینه آماده کنند. علاوه براین والدین باید سعی کنند محبت کافی غیرشرطی به فرزندان‌شان عرضه کنند. به‌طور کلی صبر و حوصله، اطمینان و گوش دادن می‌تواند تنش را در کودکان کاهش دهد و به آنها کمک کند تا با شرایط جدید کنار بیایند.


 


قبل از جدایی، والدین باید چگونه رفتار کنند؟


 


کودکان ذاتا به حالت ثبات در خانه تمایل دارند و والدین می‌توانند با مراقبت و ایجاد روال خاص و ساختار به‌خصوص این ثبات را ایجاد کنند. در این شرایط ایجاد وضعیت مناسب برای کودکان باید در اولویت قرار گیرد. والدین برای برقراری آرامش باید به شدت از جروبحث در مقابل فرزندان اجتناب کنند. یادتان باشد کودکان نیاز دارند تا هم پدر هم مادر را در زندگی‌شان احساس کنند البته این کار با نوشتن نامه و تلفن نیز امکان‌پذیر است. پدر و مادر نباید فضایی به‌وجود بیاورند تا فرزندان مجبور به قضاوت در مورد والدین‌شان‌ شوند یا بخواهند جانبداری کنند، بلکه باید محبت را در دل فرزندان نسبت به همسرشان افزایش دهند.


 


چطور والدین باید فرزندان‌شان را از طلاق خود مطلع کنند؟


 


اگر والدین می‌خواهند فرزندان‌شان را از جدایی خود باخبر کنند باید صادقانه و به زبان ساده واقعیت را برای آنها مطرح کنند. پدر و مادر بعد از بیان علت طلاق باید به فرزندشان ابراز محبت کنند و به آنها بفهمانند که طلاق‌شان هیچ خدشه‌ای به علاقه آنها نسبت به فرزندشان وارد نمی‌کند، این موضوع از اهمیت بسیاری برخوردار است. والدین باید با فرزندان‌شان صادق باشند بدون اینکه در مورد مسایل قضاوتی روی همسرشان تاکید کنند و کسی را برای چنین اتفاقی سرزنش نکنند. والدین قبل از طلاق، آمادگی‌های لازم را با کودکان انجام دهند و هنگام بیان توضیحات حتما در مورد همسرشان با احترام صحبت کنند. این مساله را نیز باید خاطرنشان شوم که سن فرزندان هم در نظر گرفته شود، کودکان کم سن‌وسال نیاز به توضیحات کمتر و ساده‌تری دارند ولی کودکان بزرگ‌تر احتیاج به توضیحات بیشتری دارند. والدین باید در مورد یک‌سری تغییرات احتمالی در زندگی آینده فرزندان‌شان با آنها صحبت کنند، با توجه به این شکل مسایلی که مطرح می‌کنند حتما واقعی باشد و از داستان‌سرایی پرهیز کنند. والدین می‌توانند اتفاقاتی را که پیش آمده به زبان ساده برای فرزندان‌شان‌ تعریف کنند و به آنها اجازه دهند تا احساسات‌شان را در این مورد بیان کنند و والدین بدون اینکه دفاعی برخورد کنند با دل‌وجان به حرف‌های آنها گوش کنند. اطمینان‌بخشی و از بین بردن ترس و سوءتفاهم در درجه بعدی از اهمیت شایانی برخوردار است و البته محبت غیرشرطی را نیز نباید فراموش کرد. والدین باید به کودکان اطمینان دهند که به هیچ عنوان آنها علت طلاق نیستند.


چگونه می‌توان حس اطمینان را در کودک ایجاد کرد؟


 


در مورد بیان احساس کودکان باید به آنها کمک کرد چون آنها نمی‌توانند از طریق کلمات، احساسات واقعی‌شان را ابراز کنند، بنابراین والدین باید آنها را یاری کنند تا حرف‌هایشان را صادقانه و بدون ترس بیان کنند و از اینکه شما را با حرف‌هایشان برنجانند بیمی نداشته باشند. حمایت و محبت به فرزند، او را در مقابل این‌گونه حوادث بیمه می‌کند و این اطمینان‌بخشی، استرس را از کودک دور می‌کند. کودک باید از ادامه یافتن ارتباط با پدر و مادر اطمینان خاطر داشته باشد و بداند که هر دو والدین به همان اندازه قبل به او علاقه دارند و در صورت بروز مشکل همه خانواده با کمک هم از پس آن برخواهند آمد.


 



آیا روند زندگی گذشته کودک پس از طلاق ادامه خواهد داشت؟


 


ایجاد نظم در زندگی فرزندان، عامل بسیاری موثری است. این نظم هم برای کودک کم سن و هم بزرگ ضروری است. وقتی کودک در زندگی احساس نظم می‌کند، امنیت بیشتری را حس می‌کند. زندگی نامنظم به احساس ناامنی می‌انجامد برای مثال والدین می‌توانند هنگام خوردن غذا، انجام تکالیف فرزندان را مشخص کنند که این مساله موجب ایجاد نظم ذهنی می‌شود و از احساس آشوب و بی‌نظمی جلوگیری می‌کند. قوانین منزل، تشویق، پاداش و نظم گذشته باید ادامه پیدا کند. با شکستن قوانین تنها فرزندتان را لوس خواهید کرد.


 


چگونه سازگاری کودک با طلاق حاصل می‌شود؟


 


کودکان برای رشد سالم احتیاج به محیط آرام دارند. والدین باید اهمیت این موضوع را در نظر بگیرند و با وجود ناسازگاری‌هایشان تصمیم بگیرند تا محیطی آرام و بدون تنش برای فرزندان‌شان ایجاد کنند و بر سر این موضوع به توافق دو نفره برسند. کودک در محیط درگیری والدین آسیب می‌بیند البته طلاق نیز راه‌حل درستی نیست و مشکلی را حل نمی‌کند اما می‌تواند بین پدر و مادر توافقی باشد. کودکان به دو سال یا بیشتر زمان احتیاج دارند تا بتوانند با این مساله سازگاری پیدا کنند. این تصمیم به میزان درگیری و حمایت‌های بعد از طلاق بستگی دارد. بعضی از کودکان با طلاق پدر و مادر سازگاری پیدا می‌کنند و برخی نیز مشکل بیشتری در دوران بزرگسالی پیدا می‌کنند.


 


واکنش کودک به جدایی چیست؟


 


از آنجا که کودکان پیش‌دبستان مهارت‌های لازم کنار آمدن با تغییرات را ندارند، احتمال بروز مشکلات سازگاری در آنها نسبت به کودکان بزرگ‌تر بیشتر است و خودشان را به شدت گناهکار می‌دانند. در سن شش تا هشت‌سالگی این احساس گناه کمتر دیده می‌شود ولی احساس غمگینی بسیاری را به‌ دلیل از دست دادن یکی از والدین تجربه می‌کنند. کودکان بین 9 تا 12‌سال به نحوی بهتر طلاق والدین را درک می‌کنند و نوجوانان که قدرت درک بالاتری دارند، هم علت طلاق را درک و هم آن را مفهوم‌سازی می‌کنند، بنابراین می‌توانند سازگاری بهتری داشته باشند. عکس‌العمل دختران و پسران متفاوت است. دختران معمولا گوشه‌گیر و مضطرب می‌شوند ولی پسران پرخاشگر می‌شوند و سعی می‌کنند تا از اطاعت سر باز زنند.


پدر و مادر بعد از طلاق باید چه رفتاری با کودک داشته باشند؟


 


با توجه به نوع برخورد و رفتار والدین، کودکان دچار مسایل متفاوتی می‌شوند، مهم‌ترین مساله در طلاق، سازگاری والدین و ادامه داشتن دیدارها به یک اندازه با هر دو آنهاست. کودکانی که دارای خلق‌وخوی خاص هستند دچار پیامدهای بیشتری بعد از طلاق می‌شوند. پدر و مادر بعد از طلاق نباید وظایف اصلی خود را فراموش کنند و انتظار نداشته باشند که کودکان نیازهای احساسی آنها را برآورده کنند. دیدار کودک با دیگر والدین باید منظم و قابل پیگیری باشد و بعد از دیدار دیگر والدین از کودک بازجویی نکنند و نسبت به نیازهای فرزندشان حساس باشند.


طلاق چه پیامدی روی رفتار کودکان دارد؟


 


به‌طور کلی تحقیقات نشان داده کودکانی که والدین‌شان طلاق گرفته‌اند نسبت به خانواده‌های معمولی دارای مشکلات بیشتری در مدرسه نظیر مشکلات رفتاری، دیدگاه‌هایی منفی نسبت به خود، ناسازگاری با همسالان و والدین هستند. البته همه کودکان طلاق دچار این مشکلات نمی‌شوند ولی تعداد بالایی از آنها با معضلاتی این‌چنینی درگیر می‌شوند. در حقیقت یافته‌های تحقیقاتی در این مورد دوپهلو است. از سویی اکثر کودکان طلاق مشکلات جدی که احتیاج به کمک حرفه‌ای داشته باشند، ندارند و از طرف دیگر تعداد بسیاری از بچه‌های طلاق دچار مشکل می‌شوند. این کودکان احساس ناراحتی بیشتری می‌کنند و حتی چنین مشکلاتی تا پایان دوره نوجوانی با آنها همراه خواهد بود. طلاق حتی در دوران جوانی هم می‌تواند اثرات گذشته را زنده نگه دارد. برای مثال یادآوری دوری از پدر یا مادر تا 10سال بعد هم می‌تواند دردآور و غمناک باشد. از آنجایی که جوانی هم دوره‌ای است که برای ایجاد روابط جدید با والدین به سختی می‌گذرد، می‌تواند برای این افراد ایجاد اشکال کند. سوال مهم این نیست که کودکان طلاق مشکلات بیشتری دارند یا نه، بلکه این است که چه چیزی باعث ایجاد تغییر بین کودکان معمولی و کودکان طلاق می‌شود؟


جواب این سوال فقدان والده مورد علاقه، مشکلات اقتصادی، استرس، تضادهای والدین و چیزهای دیگر است. یافته‌های جدید، توجه ما را از اثرات طلاق به خاطرات تلخ و احساس درماندگی ناشی از طلاق بر کودکان جلب می‌کند. باید به این مطلب اشاره کرد که چگونه می‌توان به کودکان طلاق از همان ابتدا کمک کرد تا خاطرات‌شان را از حالت تلخ و احساس درماندگی خارج کنند.


آیا فرزند طلاق افسرده می‌شود؟


 


همه کودکان در زمان‌هایی احساس غم و ناراحتی می‌کنند. توجه داشته باشید اگر وقفه‌ای در فعالیت کودک ایجاد شود، می‌تواند اثرات افسردگی در آنها داشته باشد. طلاق والدین و از دست دادن یکی از آنها می‌تواند علت بروز افسردگی در کودکان باشد، البته تمام بچه‌های طلاق از افسردگی رنج نمی‌برند.

والدین برای جلوگیری از صدمات روحی و حفظ روابط سالم چه کاری باید انجام دهند؟


اگر والدین آرامش خود را حفظ کنند و از نظر احساسی متعادل باشند، کودکان نیز احساس بهتری پیدا می‌کنند. والدین می‌توانند برای جلوگیری از مشکلات روانی، ورزش کنند و غذای سالم بخورند، چون به‌طور معمول ورزش می‌تواند استرس‌ ناشی از طلاق را کاهش دهد و خوردن غذاهای سالم باعث احساس درونی بهتر می‌شود. بهتر است والدین ارتباط‌شان با دوستان خود را حفظ کنند، ممکن است با جدایی زن و مرد برخی از روابط خانوادگی قطع شود ولی دیدار با دوستان، ذهن والدین از محیط طلاق را آزاد می‌کند و باعث می‌شود بر این موضوع ناراحت‌کننده تمرکز نکنند. کار دیگری که به والدین کمک می‌کند، نوشتن احساسات افکار و خلقیات‌شان است که می‌تواند تنش را آزاد کند و عصبانیت و ناراحتی را از بین می‌برد. والدین می‌توانند با دوستان‌شان در مورد تلخی عصبانیت خود صحبت کنند. والدین باید مراقب باشند تا احساسات منفی خود را با کودکان شریک نشوند. آنها می‌توانند لبخند را وارد زندگی کنند و طنز و شوخ‌طبعی را به خود و فرزندان‌شان هدیه دهند، این مساله باعث از بین بردن استرس می‌شود و در نهایت استفاده از راهنمایی مشاوران را فراموش نکنند.


 



عوامل موثر بر بزهکاری کودکان و نوجوانان


عوامل مؤثر بر بزهکاری کودکان و نوجوانان


وجود ناهنجارهای اجتماعی متخصصان علوم اجتماعی را بر آن داشته تا کاوش های وسیعی را رد زمینه، علل وقوع بزه و جرم در جامعه انجام دهند.

نتایج این تحقیقات نشان دهند. این واقعیت است که عوامل متعددی در بزهکاری کودکان و نوجوانان دخالت دارد که به مواردی از آن اشاره می شود:

۱ـ تحول بهنجار و سازگاری اجتماعی

۲ـ عوامل اجتماعی

۳ـ عوامل بدنی و سرشتی

۴ـ اختلال تحول شخصیت

۵ـ عوامل اجتماعی ثانوی(جاوید صلاحی،علی،کودکان و نوجوانان بزهکار و ناسازگار).

تحول بهنجار و سازگاری اجتماعی

هنجارهای اجتماعی، شیوه های رفتاری معینی هستند که بر اساس ارزش های اجتماعی جامعه شکل می گیرند و با رعایت آن هاست که جامعه نظام پیدا می کنند. در اصطلاح جامعه شناسی هنجارها را « الگوی استاندارد شده رفتار وکردار» می گویند؛ این الگوها نشان دهنده رفتار ایده آل یا مطلوب افراد جامعه است. مقررات رسمی، قوانین، احکام فقهی و شرعی، آداب و رسوم، شیوه های قوی و نظایر آن از جمله هنجارهای جامعه به شمار می روند.

پاره ای از مهمترین هنجارهای اجتماعی را می توان به شرح زیر گروه بندی کرد:

۱ـ هنجارهای دینی، هنجارهای دینی معلول آموزش دینی هر جامعه مفروض است. برای مثال،فقه و شرع مقدس اسلام که از تعالین دینی اسلام سرچشمه گرفته است در طول قرن ها به وسیله مجتهدان و اندیشمندان دینی تنظیم و تدوین شده و تنها مرجع طوری در کارها و تنها مرجع داوری در کارها و مهمترین هنجارها در ایران است.

۲ـ هنجارهای رسمی؛ هنجارهای رسمی مشتمل بر قوانین تشکیلاتی، اداری و مالی کشور واحدها و مؤسسه های تابعه است. مانند قانون اساسی، قانون مدنی و قوانین حقوقی و جزائی

هنجارهای رسمی به وسیله نمایندگان مجلس وضع می شود و بخش اعظم کارهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و اداری و سازمانی بر اساس آن انجام می گیرد و سازمان های قضایی و نیروی انتظامی برای نظارت بر اجرای آنها به وجود آمده اند.

۳ـ هنجارهای سنتی (غیر رسمی): هنجارهای سنتی هنجارهایی است که به وسیله فرد یا افراد وضع نشده، بلکه خود به خود و به صورت تدریجی از اقدامات روزمره زندگی سرچشمه گرفته و خاستگاهی جز کل جامعه ندارد. این هنجارها جزئی از فرهنگ عامه(فولکلور) است که آنها را با عنوان سنت ها، رسم ها و آداب و رسوم می شناسیم.


انواع کجروی های اجتماعی

کجروی های اجتماعی را می توان به انواع زیر تقسیم کرد:

۱ـ کجروی نخستین، کجروی نخستین، به انحرافی گفته می شود که فرد هنجار شکن هنوز«برچسپ» نخورد. و خود را منحرف نمی داند.

این گونه کجروی ها گاه و بیگاه پیش می آید، موقتی است، همیشه تکرار نمی شود و مردم هنوز به فرد خاطی برچسپ انحراف نداده اندو برای او احترام قایلند، مثل عبور از چراغ قرمز و…

۲ـ کجروی دومین؛ کجروی دومین بررفتار انحراف آمیزی گفته می شود که فرد متجاوز«برچسپ» خورده باشد و او نیز خود را«کجروی» بداند.

در واقع، اولیای امور بر او برچسب انحراف زده باشند و فرد نیز «پایگاه منحرف بودن» را پذیرفته باشد مثل آدم کشان حرفه ای و…

۳ـ کجروی فردی؛ شخصی که به تنهایی از هنجارهای اجتماعی منحرف شود و آن ها را نپذیرد و اجرا نکندف کجروی فردی نامیده می شود یک منحرف فردی، تنها از معیارها و مقررات مطلوب خودش پیروی می کند و به تنهایی دست به رفتار انحراف آمیز می زند.

۴ـ کجروی گروهی؛ گروهی از افراد که به صورت دسته جمعی، بر خلاف هنجارهای پذیرفته شده فرهنگی جامعه عمل می کنند،«کجروی گروهی» مرتکب می شوند.

کجروی گروهی معمولاً در داخل« خرده فرهنگ کجرو» جامعه انجام می گیرد. عمل دسته های تبهکار وغیره.

۵ـ کجروی آگاهانه؛ هر گاه فردی یا افرادی دانسته و از روی آگاهی و بر اساس نظام ارزشی ویژه خود به اعمالی بر خلاف ارزش ها و هنجارهای جامعه دست بزنند، چنین کجروی را آگاهانه نامند.

۶ـ کجروی ناآگاهانه؛ اگر رفتار ندانسته و از روی ناآگاهی از فردی سر زند که به هنجارهای جامعه منافات داشته باشد، کجروی ناآگاهانه رخ داده است. مثل ارتکاب خلاف از سوی دیوانگان و کودکان.

۷ـ کجروی طبیعی؛ هنجارهای اجتماعی و فرهنگی هیچ گاه به طور کامل و مو به مو مداعات نمی شوند و همواره مقداری انحراف از الگوی ایده آل فرهنگی وجود دارد که چنین انحرافی را«کجروی طبیعی» می گویند.

۸ ـ کجروی سازنده؛ چنانچه فرد یا گروهی با اطلاع و آگاهی کامل از ارزشها و هنجارهای جامعه خودی، ارزش ها و هنجارهای نو بیافریند یک برتر از قبلی باشد و جامعه را به سوی پیشرفت و تعالی سوق دهد، چنین اعترافی را «کجروی سازنده» می گویند؛ زیرا اگر جامعه ای هموار. الگوهای فرهنگی خود را مو به مو اجرا می کرد، فرهنگ و تمدن بشری ایستا می ماند. کجروی سازنده یا مثبت ممکن است در تمام جنبه های زندگی اجتماعی اعم از سیاسی، نظامی، فرهنگی، دینی، اقتصادی و… پدید آیند. مثل مقدسان در نظام ارزشهای دینی، قهرمانان در نظام جنگی، رهبران در نظام سیاسی، هنرمندان در نظام هندی و… تنبیه بدنی مجرمان ،کتک زدن در بعضی از مجرمان بی اثر است و عده دیگری خشمگین یا ناراحت می کند، بعضی اوقات درد و ناراحتی ناشی از کتک خوردن کودک را می ترساند. غالباً ممکن است او را برای مدت کوتاهی وام کند ولی خیلی به ندرت او در باره خود و جهان اطرافش داناتر و عاقل تر می کند. شخص خلاف کار باید با عواقب اعمال طبیعی خود رو به رو شود و بداند که مسئول زندگی خویش است ولی برای دست یابی به این نتایج نه این گونه تهدیدها مؤثر است و نه تنبیه بدنی.

گاهی اوقات مجازات حتی جرم را استوارتر می کند. مجازات می تواند یک اثر روانی قطعی روی کودکی که فکر می کند باید تنبیه شود، داشته باشد. بنابراین او باید حق آن را نیز ادا کند یه به عبارت دیگر در مقام تلافی آن بر آید.

«ژان ژاک روسو» فیلسوف قرن هیجدم چنین می نویسد: «…. به تدریج که من پی در پی کتک می خوردم اثر آن در دفعات بعدی در من کمتر و کمتر می شد و در آخر چنین به نظر می رسید که تنبیه ها، کیفری را برای دزدهای من است. ودر واقع به من قدرت می داد که به کار خودم یعنی دزدی ادامه بدهم و به جای این که به گذشته کنم و به تنبیه های خود بیندیشم، به آینده نگاه می کردم و منتظر انتقام بودم. زیرا کتک خوردن من مانند یک شخص پست و زدل مرا بیشتر به این کارها وا می داشت و در واقع حکم تلفیقی را داشت. که به من می گفت من هم یکی از افراد خلاف کارم، من پی بردم که دزدی و کتک خوردن متعلق به یکدیگرند و من با اتکا به این مسئله با وجدانی آسوده تر از قبل شروع به دزدی می کردم و با خود چنین می گفتم:

« خیلی خوب»، چه خواهد شد؟ کتک خواهم خورد؟هیچ اشکالی ندارد. این چیزی است که من برای آن ساخته شده ام. تحقیقات به ما نشان می دهد که مسئله اعمال بزهکارانه یا بزهکاری فقط در سطح نوجوانی صورت نمی پذیرد، بلکه بعدها نیز ادامه پیدا می کند. اگر وضع به ترتیبی بود که اعمال ضد اجتماعی تا سن۱۸ سالگی ادامه می یافت و از آن پس افراد، از حوزه و قلمرو اعمال بزهکارانه کاملاً دور می شدند، شاید ضرورتی نداشت که این همه کشش و تلاش در راه رفع بزهکاری به عمل آید و برای درمان و پیشگیری آن وقت صرف شود.

ولی متأسفانه وضع به این ترتیب نیست و ضروری است که اقدامات جدی و عمیقی برای کشف افراد بزهکار صورت گیرد و قبل از اینکه اعمال بزهکارانه صورت گیرد، اقدمات لازم انجام شود.مهمترین این اقدامات پیشگیری است.

پیشگیری باید به ترتیبی در یک جامعه اعمال شود که به تدریج تغییر است عمیق و قابل توجهی ملی چند نسل در جامعه بوجود آید و از میزان بزهکاری کاسته شود. در زمینه پیشگیری باید مسائل به صورت نظام دار بررسی شود، پس در ابتدای علل اجتماعی، بعد عوامل بدنی ـ سرشتی سپس اختلافات مربوطه به تحول شخصیت در آخر عوامل اجتماعی ثانوی را مورد بحث قرار می دهیم.

عوامل اجتماعی

تردی نیست که تحول طبیعی افراد، موقعی امکان پذیر است که آنان در شرایط اجتماعی سالم و مناسبی قرار گرفته باشند. اگر این شرایط در جامعه ای وجود نداشته باشد، بی شک افرادی در جامعه پیدا می شوند و تحول می یابند که از هنجارها دور هستند و بین آنها گروهی پیدا خواهد شد که به اعمال غیر اجتماعی یا غیر اخلاقی دست خواهند زد.

برای روشن شدن موضوع به چند نکته اشاره می شود:

ـ رابطه عاطفی بین مادر و کودک در طول رشد فوق العاده حائز اهمیت است. بنابراین در یک اجتماع باشد شرایط اقتصادی به نحوی باشد که مادران مراقب و شاهدپدرش و تربیت کودکان خود باشند، اگر در جامعه ای مادران در وضعی قرار گیرند که مرتباً دور از کودکانشان باشد و بر اثر اشتغال به کار نتواند مراقبت های لازم را از کودکان خود به عمل آورند، آن رابطه احساسی و هیجانی که ایجاد ایمنی می کند و از بروز رفتار اختلال آمیز جلوگیری می کند، حاصل نمی شود. سپس به جای سپردن کودکان به دیگران یا سازمان هایی مانند شیرخوار گاه، پرورشگاه یا مهد کودک و… باید امکاناتی به مادران داده شود تا شخصاً به پرورش بچه های سنین پایین همت گمارند.

لزوم استفاده از تعطیلات یا مرخصی سالانه برای مادران، که این موضوع در رابطه با ریتم بارداری است. ریتم بارداری باید به ترتیبی باشد که امکان رسیدگی به وضع کودکان وجود داشته باشد. اگر در خانواده ای در فاصله ۵ سال پنج بچه یا بیشتر بوجود آید، امکان ندارد که مادر بتواند آنها را در شرایط سالم و صحیح پرورش دهد.

مهیا کردن شرایط مناسب برای سکونت، یک نوع مسئولیت اجتماعی است که برای افراد جامعه، شرایط مناسب به وجود آید تا درخانه هایی زندگی کنند که شرایط بهداشتی در آن ها رعایت شده باشد، مثلاً خانه ها به اندازه کافی از هم دور باشد. در محله هایی که تراکم جمعیت زیاد است فشار خارق العاده ای به کودکی و مادر و پدر می آید بدین معنی که صدای بلند کودک مزاحم همسایه ها می شود و پدر و مادر مجبورند که از ایجاد سر و صدا جلوگیری کنند. با این وضع نه تنها یک حالت اختلال آمیز در خانواده به وجود می آید، بلکه حالت گریزی از خانه برای پدر و مادر فرزندان، به خصوص وقتی فرزندان به حد نوجوانی می رسندف ایجاد می شود.


عوامل سرشتی

پسیکوپات(روان دردمندی) کسی است که با شرایط صحیح خود سازش ندارد وقتی با پسیکو پاتی سرشتی سر و کار دارین باید از اوژنیسم(بهتر شناختن نژاد و نسل های آینده)، صحبت کنیم. آیا مانع از به انجام رسیدن ازدواج افراد روان دردمند شویم و این افراد را مجبور کنیم که از چنین اقدامی خودداری کنند و یا اینکه آن ها را عقیم کنیم؟ باید دانست این اقدمات با مسائل روانی، حقوقی، اخلاقی، اجتماعی و… مواجه می شوند و در هیچ جای دنیا نتوانسته اند مسأله اوژنیسم را کاملاً عملی سازند.

مکتب اروپایی،پسیکوپاتی را سرشتی می داند ولی در مقابل مکتب آمریکایی لور تا بندر عقیده دارد که پسیکوپاتی بر اثر عوامل اجتماعی به خصوص قبل از سن ۵ سالگی به وجود می آید. در صورت اخیر با تغییر شرایط کودکان می توانیم از بروز و توسعه اختلالات جلوگیری به عمل آوریم. در حالی که در پسیکوپاتی سرشتی کار مهمی که به عنوان پیشگیری انجام می شود، با تظاهرات پسیکوپاتی مبارزه می شود.

در مورد نارسایان عقلی همبستگی قابل قبولی نمی توان بین بزهکاری و نارسایی عقلی قائل شد. البته به نظر برت و دیگران همبستگی بین بزهکاری و نارسایی عقلی قوی است. اما درمطالعات بعدی مانند مطالعات اکسند و چاسل این همبستگی ناچیز است. عده ای از نارسایان عقلی که در درجه کودنی قرار دارند به علت اینکه نمی توانند از اجتماع بهره مند شوند و تعلیمات کافی بینند، دچار احساس کهتری می شود و به پرخاشگری و بزهکاری می پردازد. به همین سبب باید شرایط تعلیمی و حرفه ای خاص بوجود آید و مدارس و کلاسهای مخصوص برای این افراد دایر شود تا در چهارچوب مدرسه و با مربی و روش مخصوص به نتایجی نائل آیند.

همراه با این آموزش ساده کودن ها را می توان به سطح فعالیت های ساده ای کشاند تا در آن احساس ایمنی بوجود آید. این افراد تا پایان زندگی نیازمند حمایت جامعه اند. در بسیاری از کشورها با تبعیض قوانین خاصی سازمان های مختلف کار یعنی کارگاه همان کارخانه ها و موسسات دیگر را مولف می سازند که نیروی انسانی مورد نیاز خود را برای فعالیت های معینی از افراد بر اثر بی کاری سربار اجتماع و عامل تخریب نشوند. در مورد نقیضه های عضوی باید تمامی شرایط را به کار بست تا این افراد بتوانند خود را با محیط زندگی تطبیق دهند.

عوامل اجتماعی ثانوی:

مسائلی مانند تاثیر رادیو، تلویزیون، سینما، ماهواره، رمان های پلیس و مشروبات الکی از عوامل اجتماعی ثانوی به حساب می آیند.

گاهی اوقات این وسائل نه تنها به کودک و نوجوان چیزی نمی آموزند بلکه وقت و انرژی مورد نیاز آن ها را تلف می کنند و افراد در برابر این محرک ها به صورت فعل پذیر در می آیند بدون آن که فعالیت ذهنی داشته باشند، حال آن که کودکان و نوجوانان باید از طریق فعالیت همه جانبه و پرورش دهنده ارگانیزم خویش تحویل یابند. نکته مهم این که دستگاه هایی مانند ماهواره و … صحنه هایی ایجاد می کنند که دیدن آن ها در نوجوانان انگیزه هایی را بر می انگیزند که ممکن است به ایجاد واکنش های ضد اجتماعی، غیر اجتماعی و غیر اخلاقی منتهی شوند.

بعضی کتب و مجلات زیر از راه تصاویر یا نوشته ها با اشاعه این بدآموزی ها کمک می کنند و پایه تقلید کورکورانه کودکان و نوجوانان قرار می گیرند.

اقداماتی که می توان درباره پیشگیری از عواقب آن ها به عمل آورد:

– میزان ساعات استفاده از این رسانه ها کاهش یابد.

– فیلم ها و همچنین کتب با وضع روانی کودکان و نوجوانان گزینش شود.

-محدودیت سنی برای استفاده از کتب و رسانه ها ایجاد شود.

– والدین باید کودکان و نوجوانان را برای استفاده از برنامه ها و فیلم های خوب و مطالعه کتب تربیت کنند.

– در مورد استفاده از مشروبات الکلی نیز باید گفت که جنبه های اخلاقی و پرورش و بهداشتی باید در خانواده ها منسوخ شوند تا نوجوانان خود را به مضرات آن پی برده و از آن دوری کنند. (گروه جامع شناسی سایت تبیان زنجان،عوامل موثر بر بزهکاری نوجوان).



بزهکاری کودکان + راه های مقابله

بزهکاری کودکان 


از هنگام تولد تا ۱۰ یا ۱۱ سالگی را دوره کودکی می‌گویند. سال‌های کودکی از نظر پایه‌ریزی اخلاقی و رشد عاطفی و شخصیت از مهمترین سال‌های زندگی بوده، دوره تکامل عقلانی و منطبق شدن با وضع محیط و دوره ثبات نیز هست. در این دوره کودک با اتکا به بزرگ‌ترها و حمایت و مراقبت آنها کمتر مرتکب جرم می‌گردد. فرآیند تربیت زیستی – اجتماعی کودک از خانواده آغاز می‌شود. خانواده نیز جمعی کوچک از یک جامعه بزرگ است. خانواده و محیطی که کودک در آن متولد می‌شود و رشد می‌یابد، نقش مهمی در رشد جسمی و روانی و تکوین شخصیت کودک را ایفا می‌کند. بنابراین، باید محیط او را مساعد و آماده ساخت. به بیان دیگر، محیط زندگی کودک باید پر از نشاط، خوشرویی، اعتماد، صداقت، جوشش و همکاری باشد. کودک بعد از ۵ تا ۶ سالگی علاوه بر والدین و دیگر اعضای خانواده، با افراد دیگری در خارج از خانواده چون همسالان و همبازی‌ها، دوستان، همدوره‌های مدرسه، معلمان و… رابطه داشته و از آنها تاثیر می‌پذیرد و تا حدی در آنها تاثیر می‌گذارد. والدینی که سعی می‌کنند کودکان خویش را بر مبنای معیار ارزش‌های ذهنی خود یا بر مبنای روش‌های تربیتی جوامع بیگانه تربیت کنند، به ناسازگاری اجتماعی آینده فرزند خود کمک کرده‌اند.


کودکان نامشروع در بیشتر کشورهای جهان شانس سالم زیستن را ندارند، زیرا جامعه معیار ارزشی خوبی نسبت به آنها ندارد. مردم اینگونه جوامع کودکان یادشده را مانند کودکان عادی متعلق به والدین شناخته شده نمی‌پذیرند، اغلب مردم آنها را از خود دور می‌کنند و گاه حرامزاده را کسی می‌دانند که خونش ناپاک است. مسلما این نوع رفتارها در کردار کودکان تاثیر می‌گذارد و به احتمال قریب به یقین واکنش‌های نامناسب آنان را به دنبال دارد.


در دوره کودکی ارتکاب جرم یا ربودن اشیایی که خوشایند کودک است و ارزش واقعی آنها را درک نمی‌کند، آغاز می‌گردد. بعدها در کودکستان و دبستان که با مفهوم «مال غیر» آشنا می‌شود، وسایل همسالان و همکلاسی‌های خود را می‌رباید، ولی این عمل را دزدی نمی‌داند، بلکه آن را برداشتن، کش رفتن و غیره می‌نامد. اطرافیان نیز به علت عدم قوه تمیز اعمال و رفتار کودک را مورد توجه قرار نمی‌دهند. کودک رفته رفته از همسایه‌ها، فامیل و دیگر انسان‌ها وسایلی را می‌رباید. نوع اشیای مسروقه در سنین مختلف و نیز در زمان و مکان‌های مختلف با توجه به وضع اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه متفاوت است.


مثلا در زمان جنگ، کودکان برای حفظ حیات و رفع گرسنگی خود به غذا، لباس و در دوره صلح به اشیاء و مواد مختلف دیگر دستبرد می‌زنند. جرایمی چون دزدی و ولگردی بالاترین رقم بزهکاری کودکان را تشکیل می‌دهد.


بزهکاری نوجوانان و جوانان


دوره نوجوانی که معمولا از ۱۱ یا ۱۲ سالگی شروع می‌شود، متممدوره کودکی است و دوره تحول جسمی و روانی فرد است. رشد سریع اعضا سبب بیداری هوس‌ها و احساسات و رویاهای گوناگون می‌گردد و از درون نوجوان فشارهایی را بر وی تحمیل می‌کند که برایش ناشناخته است. این فشارهای ناشناخته، نگرانی‌ها و هیجان‌هایی را در پی دارد که برای نوجوان تاکنون سابقه نداشته است. در این دوره اعضا و احساسات نوجوان برای تامین و درک لذت جنسی با یکدیگر همکاری می‌کنند و هرچه با عشق و زیبایی رابطه داشته باشد، بیشتر سبب هیجان ظاهری او می‌شود. تصورات و تخیلات شاعرانه و تعبیرات و تشبیهات او لذت‌آور و بی‌پایان است. به همین دلیل، نوجوانان زودتر از بزرگسالان تحت تاثیر عوامل مختلف اجتماعی قرار گرفته، مرتکب جرم می‌گردند. در این دوره پسران غالبا وسایل الکتریکی و وسایل نقلیه (دوچرخه، موتورسیکلت، اتومبیل) را به سرقت می‌برند.


در دوره جوانی فرد به رشد کامل عقلانی و جسمانی نزدیک‌تر می‌شود. هرچند دورانی شبیه نوجوانی را در خود احساس می‌کند. جوانی دوره بحران و زمان شورش است. جوان هر قدر به شناخت بیشتر خود و محیط نائل آید، به همان نسبت توقعش بیشتر می‌گردد. چون با شناخت بیشتر خود، فلسفه زندگی‌اش نیز تغییر می‌کند و در نتیجه می‌خواهد خود را با معیارهای دوران بلوغ هماهنگ سازد. به همین دلیل، با معیارهای والدین و معلمان خود اختلاف پیدا می‌کند و گاه ممکن است دامنه این اختلاف وسیع‌تر گردیده، او را به ستیزهایی با آنان بکشاند.


از دیگر مسائل و دشواری‌های دوره جوانی، تمایلات شدید جوانان به تماشای فیلم‌های سکسی و دیگر وسایر ارتباط جمعی است. البته تمایلات جنسی به یکباره در این دوره بروز نمی‌کند، بلکه در دوره جوانی افزایش می‌یابد و اگر تحریک و منع شود، احتمالا به صورت امیال مفرط جنسی درمی‌آید و به تمایلات شدیدتر منتهی می‌گردد که گاه به انحرافات جنسی می‌انجامد یا به صورت رفتارهای غیرعادی که برای جلب توجه جنس مخالف است، جلوه‌گر می‌شود.


تفریح و سرگرمی جوانان در عصر وسایل ارتباط جمعی، به طور روزافزون به صورت غیراخلاقی درآمده است. سینما و ویدئو و ماهواره به اغراق‌گویی در ارزش‌ها و تحریک احساسات جوانی و ماجراهای شادی‌بخش یا جنایی می‌پردازند و این تغییرات موجب عدم پذیرش رفتارهای جوانان توسط والدین می‌گردد که سرانجام موجب بروز کشمکش‌هایی بین آنان می‌شود. جوانان به دلیل تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی با مشکلات چندی مواجه می‌شوند و از جمله به آینده کاری و شغلی خود اطمینان ندارند که این خود می‌تواند مسئله بزرگی برای آنان فراهم آورد؛ زیرا جوانان در امر استخدام به دو نکته توجه دارند: پیداکردن شغلی که درآمد کافی و مطمئنی داشته باشند و رضایت از نوع کار.


اگر در جامعه‌ای روابط بر ضوابط برتری داشته باشد، افراد برای پیداکردن کار و تامین زندگی ممکن است به انجام هر کاری تن در دهند. به علاوه، در مواردی احتمال دارد کاری که پیدا کرده‌اند، رضایت آنها را فراهم نیاورد. این امر علاوه بر پایین آ‌وردن کیفیت کار، موجب فشارهای روانی یا عصبی می‌گردد و در نتیجه از فرد رفتارهای نامتعادل سر می‌زند. بدتر از همه، اگر در اینگونه کارها تامین وجود نداشته باشد، ناهنجاری رفتار شدیدتر می‌شود.


روانشناسان و کارشناسان امور تربیتی بر این باورند که خودکشی، خودسوزی و ترک مدرسه در میان نوجوانان و جوانان، بخصوص دخترها، بیشتر مربوط به افرادی است که مشکلات عاطفی و رفتاری داشته‌اند و یا از نظر مالی در سطح پایینی بوده‌اند. دخترها معمولا وقتی به سن بلوغ می‌رسند، دنیای آرمانی خود را با داشتن امکانات مالی، پوشیدن لباس‌های مناسب و زیبا، استفاده از زیورآلات، زیبایی چهره، مورد توجه قرارگرفتن، آبرومند بودن خانواده، حرمت اجتماعی و ازدواج با جوانی که او را سعادتمند کند، به تصویر می‌کشند. عدم دسترسی دختران دم بخت، به این آرزوها، می‌تواند آنها را دلگیر و افسرده سازد.


اگر نوجوان یا جوان به این نتیجه برسد که خانواده، مدرسه دوستان به او بی‌توجه هستند، ممکن است واکنش‌های پرخاشگرانه از خود نشان دهد و یا به جامعه بدبین شده و در زمانی که خود را توانا احساس کند، از آن انتقام بگیرد. در مورد تربیت اولیه و پرورش شخصیت و تقویت اصالت این سرمایه‌های ملی باید بگویم که مهمترین امور در مورد آنها تلاش در تربیت اولیه آنهاست و در مورد تربیت اولیه آنها (تبعیض) خطرناک‌ترین فرایند است. تمایز دختر و پسر و قائل شدن تفاوت بین فرزندان موجد ناهنجاری‌هایی در بچه‌ها می‌شود که بعضا غیر قابل جبران هستند.


با توجه به مشکلات اقتصادی و اجتماعی امروزی شاغل بودن هر دو والدین اجتناب‌ناپذیر شده است و از آنجایی که زنان در جامعه امروز ما نقش سازنده‌ای به عهده دارند و اکثر آنها شاغل می‌باشند، تربیت کودکان با مخاطراتی روبرو شده است. باید تاکید کنم که مسائل و مشکلات نباید باعث شود که میان پدران و مادران و کودکان آنها خلأ عاطفی ایجاد شود.


بعضی از والدین اظهار می‌دارند وقتی از سر کار به منزل می‌آیند، به قدری خسته‌اند و در طول روز مشغله فکری داشته‌اند که اگر فرزند خردسالشان بر اساس نیاز غریزی بخواهد با آنها بازی کند، نه‌تنها حوصله ندارند، بلکه ممکن است با او بداخلاقی کرده و حتی با پرخاش او را از خود برانند.


بسیاری از کارشناسان روانشناسی کودکان معتقدند عصبانیت ناشی از خستگی زیاد و مشکلات شغلی در محیط کار است، ولی کودکان در این خستگی مقصر نیستند. چه همین عصبانیت‌ها باعث می‌شوند که او هر چه بیشتر از پدر و مادر فاصله گرفته و در تنهایی غم‌انگیز خود کمبود محبت را انباشته نماید. کودک درک درستی از خستگی نداشته و آن را نمی‌فهمد. او سهم خود را از زندگی خانوادگی می‌خواهد. دوست دارد پدر و مادر مثل یک همبازی او را سرگرم کنند و محبت خودشان را به او ابراز کنند، او اسباب‌بازی‌های رنگارنگ نمی‌خواهد. بازی می‌خواهد. مداومت در برخوردهای عصبی و بی‌اعتنایی به او باعث ایجاد نوع اضطراب و نگرانی در او می‌شود و احترام متقابل بین او و والدین به مرور زمان از بین می‌رود، حتی زمینه برخوردهای خشونت‌آمیز بین او و همسالانش می‌گردد. در مقابل عصبانیت‌های ناشی از خستگی والدین کودک نیز موضع گرفته و کم‌کم با کاهش حرف‌شنوی علائم لجبازی در وی ظاهر می‌شوند.


عصبانیت‌های بی‌مورد و یا بامورد ولی مستمر کم‌کم ارج و قرب والدین را از بین برده و این ابزار تنبیه را از آنها می‌گیرد. والدین باید بدانند که هنگامی در برخورد با کودک باید عصبانی شوند که او واقعا مرتکب کار بدی شده و مستحق سرزنش می‌باشد. وقتی که عصبانی شدید، بکوشید چند لحظه سکوت کنید، نفس عمیق بکشید با نوشیدن یک لیوان آب سرد کمی آرام شوید. به آرامی نزد کودک بروید و با زمان ملایمی با او سخن بگویید. دلیل کار او را بپرسید و او را نصیحت کنید.


بکوشید به او بفهمانید که به خاطر او و آینده‌اش در طول روز کارهای زیادی انجام داده‌اید و خسته‌اید و انجام چه کارهایی از طرف او شما را خسته‌تر و عصبانی‌تر می‌کند. لازم است با یک مشاور خانواده مناسب با مقطع سنی فرزندتان مخصوصا در دوران بلوغ صحبت کنید تا بتوانید با کمک او روش‌های رفتاری و درست را انتخاب کنید. سعی کنید بفهمید با توجه به روحیه فرزندتان چه موقع و تا چه حد عصبانی شوید، بعضی وقت‌ها فرزندتان به عنوان تنبیه و انتقاد سعی در عصبانی نمودن والدین دارد. این عکس‌العمل طبیعی بی‌توجهی به اوست. مطمئن باشید عصبانیت و صمیمیت به موقع کودکان را مجبور به رفتار اصولی و صحیح می‌کنند و او را در یک ثبات احساسی و عاطفی قرار می‌دهد و باعث می‌شود که فرزند به والدین احترام قلبی باشد، نه این‌که از آنها بترسد. عصبانیت بی‌موقع توأم با تنبیه بدنی و الفاظ نامناسب به مرور زمان روابط صمیمی بین او با شما را تضعیف کرده و رو به ویرانی می‌برد.


کودکان گاه رفتارهای خشن والدین را تقلید می‌کنند، عشق و محبت و دوستی و احترام متقابل بین والدین و فرزندان رابطه بسیار زیبا و خوبی است که می‌تواند از خطرات آنی مانند انزوا خودآزاری – فرا رو اعتیاد جلوگیری کند. این بدان معنا نیست که پدر و مادر باید همیشه با فرزندان مهربان باشند؛ لحظاتی هم هستند که باید برای اجرای اصول تربیتی صحیح جدی بود و با جدیت برخورد کرد. زیرا در سنین کودکی آنها خوب و بد را به درستی تشخیص نمی‌دهند و رفتار صحیح والدین سازنده الگوی رفتاری آنها در آینده خواهد بود.


پس باید با برخوردهای اصولی و دوستانه و ملاطفت‌آمیز و سازنده سعی کرد که تاثیر مثبت و سازنده‌ای بر کودکان به جای گذاشت. پرخاش و خشونت چه ناشی از خستگی باشد و چه ناشی از رفتار آنها اگر به صورت مداوم و مستمر در آید، نه‌تنها باعث تربیت صحیح کودک نمی‌شود، بلکه تاثیر منفی بر رفتارهای آتی او خواهد گذاشت. پسرانی که در کودکی روابط عاطفی محکمی با والدین خود مخصوصا با پدرانشان داشته‌اند، در بزرگسالی نیز تعهد و پایبندی بیشتری به زندگی زناشویی خود نشان داده و در روابط اجتماعی افراد موفقی خواهند بود. بر اساس پژوهش‌های میدانی محققین رابطه نزدیک والدین در دوران نوجوانی تاثیر اندکی در فرزندان داشته و آنها را افرادی با حساسیت کمتر نسبت به طلاق و جدایی رشد می‌دهد.


پدران مهمترین الگوی نقش مردانه برای پسران و مادران نیز برای دختران می‌باشند و نگرش آنها را نسبت به روابط دوستانه، زناشویی شکل می‌دهد. اگر پدری در روابط خود با خانواده‌اش مغرور و سخت‌گیر باشد، این عمل تاثیر مستقیمی بر رفتار پسر وی خواهد داشت.



روانشناسی خانواده +رفتاره جنسی زنان


روانشناسی جنسی رفتار زنان


زنان نسبت به مردان به خواب تمایل بیشتری دارند و این به خاطر بیولوژیکی است که در آنها برنامه ریزی شده است .در روانشناسی جنسی رفتار زنان سطح اولیه زنان رابطه جنسی را به همان اندازه مردان می خواهند .


روانشناسی جنسی رفتار زنان


هنگامی که مردان طبیعت اولیه زنان را بدانند ، سپس انها شانس خود را از ارتباط با آنها و شانس خود را از داشتن رابطه جنسی با آنها افزایش می دهند  .چیزی که باید بدانید اینست  که به طور باور نکردنی روابط زنان شگفت انگیز است .

اگر می خواهید بدانید که چرا زنان به طرف بچه ها جذب می شوند شما باید در حال یادگیری در مورد روانشناسی جذب زنان برای جذب باشید.

چرا  در رویاهای زنان  مردی که برای خودش زندگی میکند و برای زنان صبر نمی کند جذاب است ؟

راز روانشناسی جاذبه است این است که افراد جذب کسی  میشوند که در زندگی خود به او نیاز دارند .


میل جنسی در زنان


میل جنسی درزنان پیچیده تر و شکننده تر از مردان است  . به طور کلی بیشتر متغیر است .

اما کارشناسان موافق اند که کاهش میل زن به هر دلیلی ممکن است بیشتر باعث مشکل در روابط شود ، به طور کلی میل جنسی پایین تر میان زنان پایین تر از مردان، است . حدود ۴۰% خانم ها اصلاً ارضاء نمی شوند، شاید با این آمار فکر کنید که خوشبختانه ۷۰% آنها به درجه ارضای جنسی می رسند، امّا متأسفانه در همین بین هم بخش عمده ای از آنها، با خود ارضایی به این درجه می رسند نه رابطه جنسی واقعی!


زنان واقعا چه می خواهند ؟

برای زنان ، قضیه متفاوت است . بدن زن ، همه چیز را دوست دارد یا دست کم پاسخ به همه چیز میدهد( یا برخی می گویند نمی داند که چه چیزی را دوست دارد ). برانگیختگی فیزیولوژیکی زن  در پاسخ به مشاهده بیشتر هر نوع فعالیت جنسی ماسخ میدهد: مرد با زن، زن با زن، مرد با مرد . حتی تماشای سکس میان میمون ها  به برانگیختگی فیزیولوژیکی در زن باعث تحریک می شود. محققان کانادایی  گفتند که این الگوی فراگیر برانگیختگی انطباق تکاملی است . آمادگی فیزیکی میل جنسی را بالا میبرد. از مهم‌ترین موارد بقای یک ازدواج موفق، پایداری رابطه جنسی زناشویی زن و مرد در طول سالیان است.


ارضای جنسی زنان چگونه است؟


ارضای مردا ن در ظاهر به دلیل انزال، کاملاً دیده می شود، البته به ندرت این حالت در برخی زنان وجود دارد، امّا حقیقت این است که ارضاء در اکثر خانم ها قابل تشخیص نیست و به چشم دیده نمی شود. ارضاء در خانم ها، ابتدا با مرطوب شدن دهانه و گردن رحم و دیگر اعضاء بخش تناسلی آنها شروع و بعد ادامه می یابد. دهانه ی رحم آنها تا ۲۰ درصد باز می شود، ماهیچه و عضلات دیواره رحم، گردن رحم و خود دهانه بطور متناوب منقبض و منبسط می شوند.

کنترل مستقیم رابطه جنسی توسط مرد است، در بیشتر مواقع، نحوه ی اجرای مراحل رابطه جنسی و دخول بر اساس آن چیزیست که مرد لذّت می برد و تحت اختیار اوست. البته زن نیز در این بین از رابطه جنسی لذّت می برد ولی این نشانه ی رسیدن به درجه ی ارضاء کامل نیست. مرد به محض انزال می تواند دست از ادامه ی رابطه جنسی بردارد و این زن است که به زمان بیشتری نیاز دارد.


اولین راه حل اصلی برای اینکه خانم ها به اوج لذّت  برسند، این است که از مرد بخواهد، آهسته تر مراحل رابطه جنسی را پیش رود. در این بین خود زن نیز می تواند با دخالت خود، روال را به نفع خود آرام تر کند. می توانید خود، کنترل اوضاع را بدست بگیرید. جالب است بدانید که اکثر مردها این حالت را بیشتر دوست دارند و جذابیت بیشتری برای آنها خواهد داشت.

با وجود اینکه از همسرتان خواسته اید آرامتر مراحل را پیش ببرد، با انزال زودرس و در نتیجه عدم ارضای خود روبرو شدند، عصبی نشوید و وی را محکوم نکنید، بهتر است به دنبال عامل روحی یا جسمی در او باشید، چرا که باور کنید، برای مرد هیچ چیزی بدتر از این نیست که نتواند معشوقه و طرف مقابل خود را ارضاء کند.

از پیش از زمان ارتباط جنسی، با سخنان عاشقانه و تسکین دهنده در مورد رابطه ی مستحکم و رویایی خود صحبت کنید و ذهن و روح وی را آرام کنید، صحبت و بحث در مورد مشکل اصلی (زودانزالی) در مواقعی که زود انزالی مرد شما منشاء روحی، استرس، … داشته باشد اوضاع را بدتر می کند.


تفاوت جنسی مردان وزنان


برای زنان رابطه جنسی و رابطه عاطفی کاملا درهم تنیده است. درواقع این شاید مهم ترین تفاوت جنسی زنان و مردان در رابطه جنسی باشد. تفاوتی که باعث نظریه پردازی های زیادی در روان شناسی شده است.

روان شناسان  می گویند مردان  روی کاغذ می توانند میلیون ها فرزند داشته باشند و برای همین ژن های تنوع طلبی دارند؛ در مقابل، زنان به علت دوره بارداری و شیردهی به فرزندان می توانند فرزندان کمی را پرورش دهند. به خاطر این تفاوت ها آن ها احتیاج به مرد مراقبی دارند که در دوره بارداری و شیردهی از آن ها و فرزندشان حمایت کند. برای این حمایت طلبی آن ها رابطه عاطفی را با رابطه جنسی ترکیب می کنند. به هرحال این تفاوت پایه بسیاری از تفاوت های دیگر می شود.برای همین شاید مردی بتواند بعد از یک دعوای اساسی همچنان طالب رابطه جنسی باشد، اما برای زنان بسیار بعید است که بدون رابطه عاشقانه، که نمودش پیش نوازش است، برانگیخته شوند. دلیل بسیاری از بی میلی های جنسی یا دردناکی رابطه جنسی در زنان، رعایت نکردن اصل ساده پیش نوازش در مردان است.

میل جنسی یک زن معمولا به تدریج بیشتر می شود و در سن ۳۵ تا۴۰ سلاگی به اوج خود می رسد، اما در مردان از ابتدای بلوغ میل جنسی بالایی وجود دارد. عملکرد جنسی مرد در نوزده سالگی را می توان با کارکرد جنسی زن ۳۰ تا ۴۰ ساله مقایسه کرد. از طرف دیگر زنان بعد از میان سالی در سن خاصی یائسه می شوند و برای مردان این اتفاق به تدریج با کم شدن میل جنسی در سنین سالمندی اتفاق می افتد. پدیده ای که به آن یائسگی مردانه می گویند.



ارگاسم و اوج لذت جنسی در زنان


ارگاسم در زنان در طی آمیزش جنسی از فرایند پیچیده تری نسبت به مردان پیروی می کند وبه همین دلیل زمان بیشتری میبرد تا یک زن به اوج لذت جنسی و ارگاسم برسد. ارگاسم در زنان دارای یک روند برای تخلیه است به طوری که زمان خاصی برای بوجود آمدن آن نمیتوان مشخص کرد و ممکن است زمان آن تا یک دقیقه طول بکشد.در بیشتر زنان حساس ترین عضو به تحریکات جنسی کلیتوریس است که لمس آن بیشترین نقش را در فراهم آوردن لذت در آمیزش جنسی زنان دارد. بسیاری از زنان به ویژه زنان طبقات پائین در کشورهای جهان سوم تاکنون تجربه رسیدن به ارگاسم در طی آمیزش جنسی را نداشته اند و بسیاری از ناراحتیهای روحی می تواند توان ارگاسم را از زنان سلب کند. به عقیده بعضی از محققان در زمینه مسائل جنسی زنان لذت بیشتری از یک رابطه جنسی یا آمیزش جنسی میبرند تا مردان.  در برخی موارد محققان لذت جنسی زن را تا۴برابر بیشتر از لذت جنسی مرد میدانند.در این میان مردان وظیفه سنگین تری به عهده دارند و باید باکسب مهارت در رسیدن به لذت جنسی به زن کمک کنند.   امروزه تمام دنیا به بن بست های اخلاقی بزرگی در زمینه آمیزش جنسی برخورد کردند که شاید ریشه نظریه ی فروید بوده باشد.


چگونه زنان را جذب کنیم؟


خودتان را معرفی کنید .

تا زمانی کـه خـود را به او معرفی نکنید، متوجه وجود شما نخواهد شد. همیشه دوستی ها با یک معرفی ساده و صمیمی شـروع می گردند. تصادفا” بسمت وی قدم برداشته و خود را معرفی کنید.


برایش آبمیوه بخرید.

چه در رستوران چه در باشگاه  ، خریدن یک نوشیدنی خنک برای او می باشد.از گارسون بخواهید یک نوشیدنی دیگر مشابه با آنچه روی میزش  بوده  برایش بیاورید.


بپرسید مجرد است یا خیر؟ 

بیاد داشته باشید که در هر شرایطی، یک حرکت شجـاعـانـه اسـت. اگـر فرد خوش تیپی بـاشـیـد، احـتـمال ایـنکه او مثبت تر و واضح تر عمل نماید بیشتر خواهد شد و اگر نه، دلیلی برای دوستانه تر بودن خواهد بود. در هر صورت در این برخورد لازم است همیشه رک  باشید.


بی پرده باشید

قدم برداشتن به طرف یک زن و نشان دادن صراحت و بی پردگی می تواند به عـنوان یـک جذاب کننده قوی عمل کند. او ممکن است اعتماد بنفس شما را نشانه ای بر ارزشتـان برای صحبت کردن قلمداد کند.


محیط اطراف را توصیف کنید


هرکجا به او برخورد کنید، پیرامـون شـما چـیـزهایـی وجود خواهد داشت. از آنها برای باز کردن سر صحبت استفاده کنیـد. به محیط اطراف خود نگاه کرده و موضوع جالبی را برای گفتگو انـتـخـاب نـمـایـیـد. این راه کار محدود به اشیاء نمیگردد. اگر متـوجـه شـدید فردی روز سهتی را در محل کارش گذرانده ، می تـوانـید جـمـله ای بـه وی بگویید که تنشها و خستگی ها را از تـنـش بـیرون کند. این باعث می گردد کـه او خـودش را سـبک و سر صحبت را باز کند. با این حـال قـبـل از مـراجـعـه بـه او، مـطمـئن شوید که سرش شلوغ نباشد. بگویید “من این آهنگو جای دیگه ای هم شنیدم، خیلی قشنگ ” بنظر میرسه که روز خیلی خوبی داشتی”


سؤالی اسان بپرسید

اقـدام بـه پرسیدن سؤالی نماییـد کـه پـاسـخش بـه “بله” یا “نه” ختـم نـشده و احـتیاج به بسط بیشتری داشته باشد.


از او بخواهید به یک نوشیدنی میهمانتان  کند


با اینکار به صورتی موزیانه باعث متعجب ساختن وی شده و و جذابیت زیادی در نزدش پیدا میکنید.


ازو تعریفی صادقانه کنید

زنان دوست دارند مورد تعریف و تمجید قرار بگیرند. با این حال آنها براحتی میتوانند تخشی دهند که صادقانه از آنها تعریف میشود و یا از روی ریاکاری. گذشته از اینکه درچه شرایطی قرار دارید، همیشه باید موضوعی قابل قبول برای تعریف پیدا کنید.این میتواند بسته به زبان جسمانی او، تعریف و تمجیدی مخاطره آمیز و یا خودمانی باشد.


سلام دهید


بیشتر ادمها بلافاصله جواب سلام را می دهند که تـصور می کنند ادب و نزاکت اینطور ایجاب می کند. با اینحال جواب سلام می تواند در را برای آغاز سـخن باز گرداند. سلام، شروع کننده ای ساده است که باعث ایجاد جرات برای گفتگو با افراد نا آشنا می شود.


او را به لبخند زدن وادار نمایید

وادار کردن او بـه لبخند زدن بـصورت معجزه آسایی باعث شکستن یخ خواهد شد. زنان عاشـق مردانی هستند که بتوانند آنها بخندانند. خوش مشربی باعث جذابیت بیشتر مردان می شود. بگویید “شرط می بندم می تونم در عرض ۳ ثانیه بخندونمت” “دوست داری یه جوک بامزه برات تعریف کنم”نکته ایـن است که فقط باید بدانید چه کاری را و در چه زمانی انجام دهید.