بهترین مطالب از سرتاسر وب

روانشناسی-عاشقانه-دانستنی-هنری-آموزنده-شعر-خنده-غم-

بهترین مطالب از سرتاسر وب

روانشناسی-عاشقانه-دانستنی-هنری-آموزنده-شعر-خنده-غم-

تاثیر بیسوادی یا کم سوادی والدین بر تحصیل کودک


بی سوادی یا کم سوادی والدین:


دانش آموزان در مدرسه مشکلاتی برای تحصیل آنان فراهم می کند، و هم از نظر ناتوانی آنان در کمک فکری و عملی به امور برنامه درسی دانش آموزان در منزل ، از پیشرفت مناسب تحصیلی فرزندان می کاهد. زیرا برخی از دانش آموزان در امور تحصیلی خود نیازمند ساعات آموزشی خارج از اوقات رسمی کلاس و مدرسه اند. برای این قبیل دانش آموزان ، به علل متعدد ، آموزش در مدرسه کافی نیست و لازم است پس از خروج از مدرسه کمک های آموزشی اضافی از منابع دیگر دریافت کنند.


والدین با سواد علاوه بر نقش کمک رسانی در آموزش فرزندان خود الگوی منسجمی از یک فرد باسواد نیز به شمار می آیند . سواد والدین در تحصیل فرزندان نقش دو جانبه ای دارد.ازیک سو برای آنان جنبه کمک آموزشی دارد و از سوی دیگر انگیزه ای برای درس خواندن آنان می شود. بی سوادی والدین نیز آسیب دو جانبه ای دارد . این قبیل والدین نه تنها می توانند از نظر آموزشی و تحصیلی به فرزندان خود کمک کنند،بلکه یک الگوی تقلیدی نامناسب برای فرزندان خودند.


 


تغییر محل سکونت خانواده


گاهی علت افت تحصیلی ،تغییر محل سکونت دانش آموز و به تبع آن انتقال از مدرسه ای به مدرسه دیگر است.زیرا ممکن است فرد نتواند به سهولت خودرا با محیط جدید، دانش آموزان و معلمان جدید وفق دهد و مدت زمان زیادی طول می کشد تا فرد تغییر وضع موجود را بپذیرد و بتواند با هم کلاسان خود ارتباط برقرار نموده ، به جمع آنان بپیوندد.اغلب دانش آموزانی که به شهر و مدرسه ای خاص انس گرفته اند ،وقتی مهاجرت می کنند و به شهر و مدرسه دیگری می روند،ابتدا نسبت به محیط جدید استرس و نگرانی دارند و مدت زمان زیادی طول می کشد تاخودرابا محیط جدید سازگار کنند و همین امرممکن است باعث افت تحصیلی آنان شود.


 

ناکافی بودن امکانات داخل خانه


فراهم کردن میز و صندلی و اتاق مخصوص مطالعه برای خانواده هایی که در یک اتاق زندگی می کنند ،بسی دشوار است . برخی از دانش آموزان جای مناسبی برای درس خواندن در خانه ندارند و مجبور می شوند برای پیدا کردن مکانی آرام و بدون سروصدا برای مطالعه به کتابخانه یا مدرسه بروند.


بیرون رفتن دانش آموزان از خانه به هر نیتی که باشد ممکن است مشکلاتی را برای آنان و خانواده هایشان به وجود آورد .برخی از دانش آموزان عادت دارند شب ها  مطالعه کنند و شلوغ بودن خانه و نداشتن مکانی مناسب باعث می شود که آنان نتوانند به خوبی از عهده انجام تکالیف خود برآیند و در نتیجه دچار افت تحصیلی می شوند. دانش آموزی که در خانواده مثلا" هشت نفری ،در تنها اتاق خانه مجبور به درس خواندن در محیط خانه را از دست می دهد،زیرا یکی از افراد خانه می خواهد تلویزیون تماشا کند،دیگری قصد استراحت دارد و سومی می خواهد درس خودرا با صدای بلند تکرار کند و آن دیگری سکوت محض را طلب می کند.


بیماری جسمی یا روانی والدین


بیماری جسمی یا روانی یکی از والدین باعث می شود که دانش آموز دچار افسردگی و ناامیدی از درس و مدرسه شود و مدام در این فکر باشد که چگونه پدر یا مادر خودرا معالجه کند. گاهی اوقات کانون گرم خانواده دچار تزلزل شده ،به محیطی سرد و بی روح تبدیل می شود. بیماری والدین گاهی مانع نظارت صحیح بردرس و رفتار فرزندان می شودو ممکن است دانش آموز نسبت به مدرسه و کلاس درس بی خیال شده، علاقه و انگیزه خودرا به ادامه تحصیل او فراهم شود. به عنوان مثال پدری که دچار ناراحتی جسمی و روانی باشد نمی تواند نظارتی بر رفت و امد فرزند خود داشته باشد و لذا ممکن است دانش آموز به جای آن که به مدرسه برود به مکان های  دیگری رفت و آمد کند و همین امر زمینه را برای سوء استفاده های جنسی و جسمی فراهم می کند . بدین ترتیب دانش آموز کم کم از ادامه تحصیل منصرف شده ، به جمع ترک تحصیل کنندگان می پیوندد.


 


عدم آگاهی والدین از شیوه های مطالعه


ممکن است دانش آموز شیوه های صحیح مطالعه را نیاموخته باشد و نداند چه موقع ،کجا و چگونه باید مطالعه کند .والدین نیز ممکن است زمینه های مناسب مطالعه را برای او فراهم نکرده باشند یا به علت عدم آگاهی از شیوه های صحیح مطالعه نتوانند مهارت های مطالعه رابه او بیاموزند .برخی از والدین به طور مداوم به فرزندان خود می گویند درس بخوانید،مطالعه کنید، ولی هرگز نمی گویند چگونه مطالعه کنید و روش های صحیح مطالعه را نمی دانند . به همین دلیل دانش آموزیاد نگرفته است که پس از بازگشت از مدرسه باید مدتی استراحت کند ، سپس مطالعه درسی خودرا آغاز نماید و پس از یک ساعت مطالعه حداکثر نیم ساعت استراحت داشته باشد.


فقدان یا عدم حضور والدین


فقدان یا غیبت پدر و مادر یا یکی از آنها (در اثر طلاق یا مرگ) موجب اختلال در شکل گیری شخصیت سالم شده،فضای عاطفی ضعیف و فقیری را ایجاد می کند که نتیجه اش اختلال در رشد روانی و سازش ناکافی در محیط خانواده و محیط های دیگر ،ایجاد مسائل و مشکلات عاطفی فراوان در دانش آموزان و به دنبال آن افت تحصیلی فرد است . افت تحصیلی ممکن است افسردگی و اشفتگی های فراوانی نیز در خانواده ایجاد کند .


فقر اقتصادی خانواده


فقر اقتصادی خانواده توان اولیا را در تامین بهداشت،خوراک و پوشاک مناسب؛ کتب و وسایل کمک آموزشی به صفر می رساند و دانش آموز گاه از تامین لوازمی همچون پرگار ،خط کش و گونیا که جزء لوازم درجه دوم آموزش اند ناتوان است و گاهی نیز بدون داشتن قلم و دفتر و با لباس کهنه و مندرس و با رنگی پریده و چشمانی گودرفته در کلاس درس حاضر می شود .این دانش آموز نمی تواند آمادگی لازم را برای یادگیری و فعالیت کلاسی داشته باشد و در نتیجه انگیزه و رغبت برای یادگیری را از دست داده دچار افت تحصیلی می شود. در بعضی مواقع فقر اقتصادی دانش آموز را مجبور می کند که برای جبران کمبودهای خود و خانواده اش ساعاتی از روز به کار مشغول شود و در نتیجه فرصت کافی برای انجام تکالیف نداشته باشد.


پیش نهادها :


1- پرسش نامه محرمانه که حاوی اطلاعات لازم از قبیل : وضعیت جسمی و روحی والدین و سایر اعضای خانواده و...است تهیه و تنظیم شود و به منظور آگاه کردن معلمان در اختیار آنان قرا گیرد .


2- معلمان از طریق اولیای مدرسه و پرسش نامه محرمانه هریک از دانش آموزان را بشناسد و متناسب با وضعیت روحی و خانوادگی با آنها رفتار کنند. نگارنده روزی در کلاس درس یکی از دانش آموزان را صدازد و گفت که بلند شود و به سوالات پاسخ دهد ، ولی آن دانش آموز از جای خود تکان نخورد . دوباره وی را مورد خطاب قرار داد و بار سوم یکی از دانش اموزان با اشاره دست گفت که این دانش آموز از ناحیه دوپا معلول است و نمی تواند بلند شود.


3- معلمان از جو حاکم بر خانواده دانش آموزان آگاه شوند .


4- اولیای مدرسه در ابتدای سال استقبال خوبی از دانش آموزان داشته باشند و حتی المقدور با هدیه کردن یک شاخه گل به هر یک از دانش آموزان نگرش مثبتی در آنا ن ایجاد کنند،زیرا خوش بینی به مدرسه مقدمه علاقه مند شدن به درس و یادگیری و ایجاد و پرورش میل و رغبت است که اصل اساسی در یادگیری است.


5- معلم در کلاس درس تک تک شاگردان را مورد توجه قرار دهد و حتی نگاه خودرا به طور مساوی بین آنها تقسیم کند،عدالت را رعایت کند، و از تبعیض قائل شدن بین دانش آموزان بپرهیزد.سعی کند آنها را به صورت انفرادی بشناسد و سهمی از وقت و انرژی خودرا در اختیار هریک از آنها قراردهد . در تدریس از روش های متنوع استفاده کند .


6- والدین ماهانه سهم ناچیزی از درآمد خودرا به خرید روزنامه مجله و کتابهای کمک درسی برای فرزندان خود اختصاص داده،در صورت باسوادبودن و برای این که الگوی مناسبی برای فرزند خود باشند در شبانه روز حداقل یک ساعت از وقت خودرا به مطالعه اختصاص دهند.


7- معلمان به جای این که از دانش اموزان بپرسند چرا درس نمی خوانند به دنبال ریشه ها و علل درس نخواندن آنها باشند و پس از پیدا کردن علل افت تحصیلی راه حل مناسب را ارائه دهند هرگز و در هیچ شرایطی دانش آموز سهل انگار و تنبل را از کلاس درس اخراج نکنند زیرا ممکن است دانش آموز کلاس درس را دوست داشته باشد و برای از کلاس بیرون رفتن رفتار نامطلوبی ازخود نشان دهد.


8- والدین و اولیای مدرسه هرگز از تنبیه بدنی استفاده نکنند چراکه تنبیه بدنی اثرهای زیان باری در رفتار دانش اموز به جای می گذارد .از طریق تنبیه بدنی نمی توان دانش آموز را به درس خواندن علاقه مند کرد بلکه بر عکس نفرت و انزجار از مدرسه در او ایجاد می شود.


9- والدین با فرزندان خود رفتاری منطقی و متناسب با سن وسال آنها داشته آنان را آن کونه که هستند پذیرا باشند . به آنها احترام بگذارند . موقعیت و فرصت اظهار نظر را برای آنان ایجاد کنند و آنها را با دیگران مقایسه نکنند که این خود مانع رشد و اعتماد به نفس در آنان است . 



تاثیر اعتیاد والدین در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان



تاثیر اعتیاد والدین در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان



اعتیاد چیست ؟ اعتیاد یک بیماری اصلی، پیش رونده و کشنده است. این عارضه، نوعی ارتباط تسکین دهنده با یک مادۀ روان گردان یا تأثیر گزار بر ذهن یا رفتاری که مارا در برابر میل بیش از حد، ناتوان می کند است. اعتیاد به عنوان حالتی که در آن بدن انسان برای انجام فعالیت های

عادی خود به یک ماده یا یک رفتار خاص وابسته می شود ، تعریف شده است. زمانی که که ماده مورد نیاز در اختیار بدن قرار نمی گیرد یا انجام رفتاری که شخص معتاد بدان وابسته شده است امکان پذیر نمی باشد، نتیجه کار بروز علائم خماری یا محرومیت است. اعتیاد را

می توان اجبار به انجام کاری تعریف کرد که فرد از پی آمدهای زیانبار آن آگاه است. حتی والدین، همسر و دیگر نزدیکان فرد معتاد به راحتی این واقعیت را که اعتیاد نوعی بیماری است نمی پذیرند. علت این امر آن است که این افراد نیز از لحاظ احساسی درفرایند بیماری فرد معتاد درگیر هستند. با آنکه از واژه “اعتیاد” اغلب در اشاره به وابستگی به مواد مخدر یا مشروبات الکلی استفاده شده و تحت عنوان اعتیاد به مواد نیز از آن یاد می شود ، این احتمال نیز وجود دارد که انسان به فعالیت های دیگری چون قمار، پرخوری، روابط جنسی، تماشای تصاویر مستهجن یا حتی خریدهای بی مورد و بیش از اندازه معتادشود. این گونه اعتیاد ها تحت عنوان اعتیاد های رفتار یا فرایندی نام برده می شوند. بنا به تعریفی که انجمن آمریکایی درمان اعتیاد از واژه اعتیاد ارائه داده است: “اعتیاد یک بیماری اصلی و مزمن است که در مدارهای پاداش، انگیزه و حافظه و دیگر اجزاء مربوطۀ مغز اختلال ایجاد می کند. این اختلال ها به ایجاد ویژگی های

جسمی، روانی، اجتماعی و روحی در انسان منجر می شود.” بروز چنین حالت هائی در انسان سبب می شود که وی برای دستیابی به پاداش (لذت) یا تسکین به مصرف یک مادۀ مخدر یا انجام رفتاری مخرب و ویرانگر روی آورد. علائم بارز اعتیاد، مختل شدن کنترل رفتار، میل شدید به مصرف و ناتوانی در پاک ماندن مداوم و کاهش قدرت شناخت مشکلات جدی رفتاری و مناسبات و ارتباط بادیگران است. اعتیاد نیز همانند دیگر بیماری های مزمن ممکن است چرخه های لغزش و قطع مصرف را شامل شود. اگر اعتیاد درمان یا با فعالیت های بهبودی همراه نشود حالت پیش روندۀ آن ممکن است باعث معلولیت مغزی یا حتی مرگ شود.


انواع اعتیاد

۱- اعتیاد به مواد –مانند اعتیاد به تریاک، اعتیاد به شیشه، اعتیاد به هروئین، اعتیاد به الکل اعتیاد به مواد مخدر اغلب با عوارض و نشانه های

خماری، در مواقعی که مصرف مواد به طور ناگهانی و یکباره قطع می شود همراه است. اعتیاد جسمی در عین حال باسازگار شدن بدن انسان با مواد مخدر یا همان تولرا نس همراه است و همین امر سبب می شود که ما برای دستیابی به نشئگی قبلی میزان مصرف خود را دائمأ افزایش دهیم. علائم رایج و متداول خماری عبارتند از: لرزش، اسهال و تهوع یا دل پیچه. سرعت وابسته شدن به انواع مواد به نوع مادۀ مصرفی، دفعات و فواصل مصرف، شیوه های مصرف و ویژگی های

ژنتیکی و روانی افراد بستگی دارد .

۲- اعتیاد های رفتار –مانند اعتیاد به غذا، اعتیاد به سکس اعتیاد به کار، اعتیاد به قمار، هم وابستگی و خود آزاری ( قطع عضو) اعتیادهای رفتاری یا فرایندی الگوهای رفتاری هستند که چرخه ای مشابه اعتیاد به مواد دارند. نخست اینکه ما از انجام یک رفتار احساس لذت

می کنیم و سپس آن رفتاررا به عنوان روشی برای بهتر نمودن تجارب زندگی خود انتخاب می کنیم و سرانجام از همان رفتار به عنوان ابزاری برای تحمل اضطراب و استرس ادامه می دهیم. فرایند تلاش برای لذت بردن از آن رفتار همواره شتاب بیشتری پیدا می کند و دفعات پرداختن به رفتار مورد نظر، بیشتر و بیشتر شده و این حالت آئین و مراسمی خاص به خود می گیرد تا اینکه سرانجام به بخش عمده ای از زندگی روزمرۀ ما تبدیل می شود. پس از معتاد شدن به آن رفتار همواره وسوسه پیدا می کنیم تا آن رفتار را با وجود

پی آمدهای زیانبارش تکرار کنیم. این گونه اعتیادها جنبه واقعی دارند و در بسیاری از بخش‌های زندگی ما مشکلاتی به بار می آورند. چنین اعتیادهائی همانند اعتیاد به مواد به روابط ما با دیگران آسیب می رسانند و فردی که رفتار معتاد گونه دارد روابط خود با دیگران را قربانی رفتار اعتیاد آور خودکرده و سبب

می شود تا اعتماد اعضای خانواده اش از وی سلب شود. ایشان همچنین در زندگی اعضای خانواده، بستگان و دوستانش مشکلات جدی ایجاد می کنند. شواهد فزاینده ای وجود دارند که نشان می دهند اعتیاد رفتاری نیز همانند اعتیاد به مواد فعالیت عادی مغز را مختل می سازد اما باید برای مشخص شدن تاثیر اعتیاد رفتاری بر فعالیت و عملکرد مغز تحقیقات بیشتری صورت گیرد. خوشبختانه برای کسانی که از اعتیاد رفتاری رنج می برند برنامه ها و انجمن هایی وجود دارند که در بهبود یافتن این معتادان بسیار موثر هستند.


تفاوت میان عادت و اعتیاد

بسیاری از ما انسان ها به مصرف یک ماده یا پرداختن به فعالیتی خاص عادت می کنیم اما از این بابت صدمه ای به ما وارد نمی شود چون می توانیم هر زمان که اراده کنیم مصرف یک ماده اعتیاد آور یا پرداختن به یک فعالیت خاص را متوقف کنیم. آنچه اعتیاد را از عادت متمایز و متفاوت می سازد این است که ما ماده مورد نظر یا رفتار خاص را با وجود پی آمدهای منفی آن که کاملا قابل پیش بینی و جدی هستند، همچنان ادامه می دهیم. ١. عادت با داشتن انتخاب همراه است. فردی که به مصرف یک ماده یا پرداختن به فعالیتی عادت کرده است می تواند هر زمان که اراده کند از عادت خود دست بردارد. ٢. اعتیادبا مسائل روانی و جسمی همراه است . فرد به دلیل ابتلا به بیماری اعتیاد، اراده خود را از دست داده و علیرغم آگاهی از پی آمد های زیانبار مواد مخدر یا رفتار اعتیادآور، همچنان به آن ادامه می دهد.


تاثیرات اعتیاد بر کودکان

یک فرد معتاد می تواند زندگی سایر اعضای خانواده خود را کاملاً از هم گسیخته نموده وآسیب هایی ایجاد کند که اثرات آن تا پایان عمر باقی بماند. بیماری اعتیاد یکی از والدین، نه تنها زندگی خود آن ها را به ویرانی می کشد، بلکه اثرات بسیار شدیدی نیز بر روی فرزندان آنها

می گذارد. در ادامه تعدادی از اثرات مخرب بیماری اعتیاد بر روی فرزندان پدر یا مادر معتاد شرح داده شده است:

بسیاری از کودکانی که والدین معتاد دارند از عوارض و کمبودهائی چون عدم اعتماد به نفس کافی، تنهایی، احساس گناه، ناامیدی ودرماندگی، نگرانی از رها شدن به حال خود و افسردگی مزمن رنج می برند. بسیاری از کودکان خود را مقصر و مسئول مشکلات والدین خود دانسته و فکر می کنند که آنها باعث شده اند تا پدر یا مادر و یا هر دو آنها معتاد شوند. بیشتر فرزندان افراد معتاد به خاطر اینکه پدر یا مادرشان همواره بر مصرف مواد متمرکز بوده و عشق و محبت کافی را به آنها نداده و از تامین کردن نیازهای عاطفی آنان غافل بوده اند، در سنین بزرگسالی بیشتر به سمت اعتیاد به مواد، یا اعتیادهای رفتاری گرایش پیدا می کنند تا از این طریق بتوانند نیازهای ارضا نشده خود را برطرف کنند.

کودکان خردسال والدین معتاد ممکن است دچار کابوس و خواب های آشفته شده یا دچار شب ادراری شده و بی اختیار گریه کنند. این احتمال نیز وجود دارد که آنها دوستی برای خود نداشته و به همین دلیل از رفتن به مدرسه نیز وحشت داشته باشند. فرزندان بزرگسال تر ممکن است از عوارض ناشی از افسردگی مانند وسواس برای نشان دادن شخصیتی کامل و بی نقص، جمع کردن چیزهای بیهوده و

بی مصرف، دوری کردن از دیگران یا کمرویی بیش از اندازه رنج ببرند. مطالعات نشان می دهد به دلیل این که فرزندان افراد معتاد فکر می کنند که با دیگران تفاوت دارند، شخصیت ضعیفی از خود به نمایش گذاشته و رفتاری شبیه به والدین معتادشان از خود بروز می دهند. فرزندان نوجوان والدین معتاد نیز ممکن است دچار انواع ترس های شدید و اضطراب شوند.

فرزندان والدین معتاد در بیشتر مواقع در مدرسه مشکل دارند. محیط نابسامان و متشنج خانه باعث می شود که فرزندان نتوانند درس بخوانند و تکالیف خود را انجام دهند. این احتمال نیز وجود دارد که آنها به علت ناتوانی در بیان کردن نیازها و خواسته هایشان، با مشکلات و افت تحصیلی روبرو شوند. اغلب فرزندانی که والدین آنها معتاد هستند، در محیط مدرسه

نمی توانند با معلمان و همکلاسی های خود ارتباط برقرار کنند. آنها معمولاً مردود شده و پس از درجا زدن پی در پی در یک دوره تحصیلی، عاقبت ترک تحصیل می کنند.

برخی از فرزندان والدین معتاد، به

عادت هایی مثل دروغگویی، دزدی ، دعوا کردن و فرار از مدرسه روی می آورند. این گونه کودکان در محیطی بسیار آشفته و نابسامان زندگی می کنند. آنها نمی دانند که والدین معتاد آنها چه رفتاری ازخود نشان خواهند داد و نمی توانند رفتار والدین خود را پیش بینی کنند، به همین دلیل نمی دانند که خودشان باید چه رفتاری داشته باشند. آنها خود را مسئول معتاد شدن والدین خود دانسته و فکر می کنند که اگر رفتار خوبی داشته باشند و خوب درس بخوانند می توانند والدین خود را از مصرف مواد منصرف کنند. آنها برای دفاع از خود کارهای خطرناک و خشونت آمیزی انجام می دهند. جلب رضایت دیگران و نشان دادن رفتاری بسیار خوب ازجمله اقدامات دیگری است که آنها برای در امان ماندن از خشم والدین خود انجام می دهند. بیشتر کودکانی که والدین معتاد دارند از اینکه نمی توانند پدر و مادر خود را از مشکلات ناشی از اعتیاد نجات دهند احساس گناه می کنند .

فرزندان بزرگسال که والدین آنها معتاد هستند، به دلیل بزرگ شدن در یک خانواده معتاد، اغلب از درک و شناخت ریشه مشکلات و گرفتاری های خود عاجز هستند. بسیاری از آنها دچار مشکلاتی مانند افسردگی، پرخاشگری و بی قراری می شوند. بررسی ها نشان داده است که اغلب آنها به مصرف انواع داروهای روانگردان روی آورده و نمی توانند به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کنند. غالبا آنها نیز مانند والدینشان افرادی شکست خورده و درمانده هستند که در بیشتر مواقع شغل های پیش پا افتاده برای خود انتخاب می کنند و تقریباً همه آنها نوعی برداشت منفی از خودشان دارند. فرزندان بزرگسال والدین معتاد احساس می کنند که افرادی بی ارزش و پر از عیب و نقص هستند. آنها ممکن است در زندگی زناشوئی خود نیز با مشکل روبرو شوند؛ چراکه پدر یا مادر معتادآنها فرد بی مسئولیتی بوده است که از تامین نیازهای اولیه فرزندانش خودداری کرده است.


تاثیر اعتیاد بر پیشرفت تحصیلی :

محمود رجبی، “روانشناس″ در خصوص تاثیر اعتیاد والدین بر فرزندان به “تابناک”

می گوید: اعتیاد، علاوه بر یک سری آثار منفی که بر خود فرد معتاد می گذارد، معمولا خانواده را نیز با فشارهای روحی و صدمات مالی مواجه می کند. معتادان اغلب انسان هایی بی ثبات هستند و با رفتار هایی چون نقل مکان متعدد از خانه، زندگی خانواده را مغشوش می کنند. این بیماران در برخورد با مشکلات در بیشتر مواقع توجه به خانواده را از دست می دهند. کودکان خانواده های معتاد در خانه ای بزرگ می شوند که بدرفتاری، طرد و بی توجهی در آن از جمله امور روزمره است و از این رو دچار آسیب هایی جدی در زندگی خود می شوند. کودک آزاری از جمله موارد شایع در خانواده هایی است که هر دوی والدین دچار اعتیاد هستند.

به علت این که این کودکان و نوجوانان زیر دست والدینی فاقد صلاحیت های والدینی رشد می یابند، اغلب در درس ها موفق نیستند و قوانین اجتماعی را رعایت نکرده و روابط اجتماعی مناسبی ندارند. همچنین شمار زیادی از این کودکان دچار مشکلاتی چون اضطراب، افسردگی، خود کم بینی، لجاجت ( در مقابل والدین، معلمین و دیگر بزرگتر ها) و حتی ایدز هستند.

در نتیجه می توان گفت اعتیاد اثرات خود را بر کودکان و دانش آموزان دارای والدین معتاد به صورت افسردگی، خود کم بینی می گذارد و باعث افت شدید تحصیلی می شود و اگر تدارکات لازم داده نشود دانش آموزان دارای والدین معتاد به سمت اثرات مخرب تر گرایش پیدا می کنند.


کمک به فرزندان معتادان

واضح است که فرزندان معتادان به حمایت نیاز دارند. برخی از ما در فامیل، یا همسایگی خود کودک یا نوجوانی را می بینیم که در چنین شرایطی زندگی می کند و تصمیم می گیریم که به او کمک کنیم تا بخشی از مشکلات خود را حل کند.

فاطمه رستمی،”روانشناس″، در خصوص آن چه که برای این کودکان و نوجوانان پیش می آید و این که ما چه کارهایی می توانیم برایشان انجام دهیم به “تابناک” می گوید:

بارها والدین معتاد به فرزندشان قول می دهند

که اعتیاد خود را کنار گذارند و این گونه نور امیدی در نوجوان به وجود می آید اما هر بار این امید به ناامیدی مبدل می شود و این امر تاثیری منفی بر روحیه نوجوان می گذارد. امید فرزندان به ترک اعتیاد والدین و دل خوش کردن به قول های آن ها مبنی بر ترک مواد مخدر در اکثر موارد نتیجه ای جز یاس ندارد. درچنین شرایطی فرزندان خود را به خاطر این که نتوانسته اند والدینشان را ترک دهند مقصر می دانند.

کودکان و نوجوانانی که دوست دارند والدینشان اعتیاد را کنار گذارند شروع به نصیحت کردن آن ها می کنند و سعی

می کنند توجه بیشتری به آن ها داشته باشند تا مشکلاتشان را حل کنند. همچنین ممکن است یک زندگی خیالی برای خود بسازند و زندگی خود را آن گونه که آرزو می کنند برای دیگران تعریف کنند.

اغلب فرزندان دوست ندارند که درباره اشتباهات و ضعف های والدین آن ها به طور مستقیم با آن ها صحبت شود. پس نباید این کار را کرد چرا که این امر ممکن است با واکنش تدافعی آن ها مواجه شود و آن زمان دیگر پای صحبت های شما نمی نشینند. پس بهتر است تا به طور غیر مستقیم درباره رفتار های طبیعی یک معتاد و راه های مقابله با مشکلاتی که پیش

می آورند صحبت کنید و اسمی از والدین آن ها در کلامتان نبرید.

کودکان اغلب از حقوق انسانی خود مطلع نیستند و نمی دانند که چه نوع تنبیه هایی حق آن ها

نیست. اگر نشانه های کودک آزاری را در آن ها می بینید باید برایشان توضیح دهید که چه نوع رفتار هایی از سوی والدین، با حقوق کودکان در تضاد است. اگر می خواهید به آن ها کمک کنید باید به این کودکان یا نوجوانان بگویید که کودکانی که مورد آزار قرار می گیرند می توانند با چه سازمان هایی تماس بگیرند و شماره های آن ها را به او بدهید. اگرچه بهتر است به آن ها یاد دهید که کودکانی که مورد آزار قرار می گیرند باید با یکی از بزرگتر هایشان مثل معلم یا عمو و خاله خود صحبت کنند.

اگر می خواهید به فرزندان معتادان کمک کنید سعی کنید تا تعریف درستی از اعتیاد برای آن ها ارائه دهید و آن ها را با آن چه که برای مهم ترین افراد زندگیشان پیش آمده آشنا کنید. اگر از شما سوال پرسیدند سعی کنید تا در کوتاه ترین الفاظ ، روشن ترین پاسخ ها را به آن ها ارائه دهید و تا هر جا که سوال داشتند، کمکشان کنید تا بهترین جواب ها را دریافت کنند. برایشان شرح دهید که اعتیاد نوعی بیماری است که

می تواند درمان شود و بگویید که چه متخصصانی می توانند این بیماری را درمان کنند و چگونه این کار انجام می شود.

بدون آن که آن ها را بدبخت بدانید، تشویقشان کنید که حس خودشان را از زندگیشان بازگو کنند. کودکان و نوجوانانی که با سوء مصرف مواد مخدر در خانواده های خود مواجه هستند اگر بتوانند با کسی درباره احساسشان صحبت کنند، شانس بزرگی را به دست آورده اند. در چنین شرایطی آن ها با کسی که به او اعتماد کرده اند هم صحبت می شوند و از راهنمایی های او استفاده می کنند. بنابراین به آن ها کمک کنید که بتوانند شخصی مورد اعتماد که می تواند به آن ها کمک کند را پیدا کنند تا با او صحبت کنند.

از سوی دیگر، روند درمان اعتیاد یک روند طولانی است و اغلب فرزندان دچار تردید به نتیجه درمان هستند و از این بابت دچار اضطراب می شوند. اگر می خواهید به آن ها کمک کنید برایشان توضیح دهید که روند درمان این بیماری طولانی است. زندگی با والدین معتاد به نظر غیرقابل تحمل می آید اما اغلب این کودکان و نوجوانان با عشق و صبوری سعی دارند تا این سختی ها را تحمل و مدیریت کنند.

شما باید به این کودکان و نوجوانان یاد دهید که از خود مراقبت کنند. آن ها چاره ای ندارند جز این که زود تر از هم سن و سال های خود بزرگ شوند و از خود محافظت کنند. نوع غذایی که باید بخورند و نحوه جلوگیری از سوء تغذیه را یادشان دهید. اگر پولی به آن ها

می دهید نگهداری پول ها دور از دسترس والدین و مدیریت خرید را نیز به آن ها یاد دهید و البته گاهی آن ها را نوازش کنید تا لذت نوازش شدن را نیز بچشند.

فهرست منابع

۱- نداف، علی و همکاران، ۱۳۸۷، نشریه رفاه اجتماعی

۲- امیری، محمد و همکاران، اعتیاد و سلامت اجتماعی، ۱۳۸۹ مجله تندرستی

۳- سایت تاثیرات مخرب اعتیاد

۴- سایت همره هم برای بهبودی از اعتیاد،

۵-مرکز ملی مطالعات اعتیاد



علت طلاق



4 علت اصلی طلاق چیست؟


متاسفانه بسیاری از زوج‌ها این مجال و اجازه را به خانواده‌هایشان می‌دهند که از همان روزهای اول ازدواج در زندگی‌شان مداخله کنند. علت این دخالت به وابستگی فرد به خانواده نخستینش بازمی‌گردد. دختر و پسر وقتی درصدد تشکیل زندگی مشترک هستند، باید وابستگی خود را از خانواده کم کنند و هر کدام از آنها برای پایداری زندگی شان به مدیریت خانواده خود بپردازند.


آمارها حاکی از آن است که در دهه اخیر درصد طلاق بسیار بالا رفته، به طوری که می‌گویند در شهرها از هر 3 ازدواج، یکی به طلاق منجر می‌شود که متاسفانه پیامدهای جبران‌ناپذیری را به دنبال خواهد داشت.


می‌گویند یکی از شیرین‌ترین بخش‌های زندگی، ازدواج است اما متاسفانه برای بسیاری از جوانان این شیرینی به تلخی طلاق می‌انجامد. متاسفانه یکی از مسائلی که امروزه در جامعه پررنگ‌تر از قبل شده، پدیده طلاق است.


آمارها حاکی از آن است که در دهه اخیر درصد طلاق بسیار بالا رفته، به طوری که می‌گویند در شهرها  از هر 3 ازدواج، یکی به طلاق منجر می‌شود که متاسفانه پیامدهای جبران‌ناپذیری را به دنبال خواهد داشت. در این مطلب به علت‌های اصلی طلاق در جامعه ایران اشاره می‌کنیم.

اگر طرف شما خیلی با شما فرق دارد احتیاط کنید



1-  عدم شناخت از یکدیگر قبل از ازدواج


اولین علت اصلی طلاق در جامعه‌ایران، نداشتن شناخت مناسب زوج ها نسبت به یکدیگر پیش از ازدواج است. به بیان دیگر خانواده و خود فرد نسبت به خصوصیات و ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری شریک آینده زندگی‌اش آگاهی ندارد.


اما راه‌حل این مشکل چیست؟ برای شناخت صحیح، زوج‌ها ابتدا باید خود را بشناسند و زمانی که به خودشناسی رسیدند در درجه  بعد به دنبال کسی باشند که با توانایی‌ها و ارزش‌هایشان همخوانی داشته باشد. برای شناختن یکدیگر باید چند ملاک و معیار را مورد بررسی قرار دهند از جمله:


از نظر فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی شبیه هم باشند، زیرا نگاه و گفت‌وگوی فضای زندگی از این مدخل است به لحاظ مذهبی در یک راستا باشند و به اعتقادات یکدیگر احترام بگذارند.


تفاوت سنی را در نظر بگیرند. معمولا یک ازدواج معقول آن است که پسر بزرگ‌تر از دختر باشد. برخی این سؤال را مطرح می‌کنندکه اگر سن دختر از پسر بالاتر باشد چه پیش می‌آید؟ در پاسخ باید گفت که اگر طرف مقابل تمام ملاک‌های دیگر طرف مقابل را داشته باشد و تفاوت سنی را هم دختر و هم پسر پذیرفته باشند مشکلی نیست.


توجه به ظاهر: باید هر دو طرف از ظاهر و آراستگی شریک زندگی‌شان خوش‌شان بیاید. اگر چه خیلی از جوانان این مورد را به عنوان اولین و مهم‌ترین نکته در نظر می‌گیرند و بعد سراغ سایر ملاک‌ها و معیارها می‌روند که این نوع شیوه انتخاب، نادرست است.


میزان یکسان انرژی: دختر و پسر باید انرژی‌های یکسان داشته باشند، زیرا این مسئله به آنها کمک می‌کند که همپا و رفیق یکدیگر باشند.


توجه به عادت‌های شخصی: باید به این مسئله توجه داشت که آیا ما به عنوان یک همسر می‌توانیم با عادت‌های شریک آینده زندگی‌مان مانند نوع و نحوه صحبت کردن، لباس پوشیدن، راه رفتن و... کنار بیاییم.


میزان پول خرج کردن: این را باید بدانید که نوع، میزان و نحوه پول خرج کردن  در زندگی مشترک بسیار مهم است و اگر در این زمینه مشکلی باشد، می‌تواند حتی منجر به طلاق شود.


زوج‌های جوان باید بدانند که بعد از ازدواج هیچ تغییری رخ نمی‌دهد بلکه اصرار در تغییر باعث مقاومت طرف مقابل، لج و لجبازی، دعوا و قهر  و درنهایت منجر به طلاق می‌شود، پس اگر نمی‌خواهید با طلاق و تبعات آن روبه رو شوید، این ملاک‌ها را جدی بگیرید.


بارها دیده شده است که دختران و پسران جوان برای انتخاب همسر به دنبال شخصی متفاوت از خود در واقع نقطه مقابل خود به لحاظ شخصیتی می‌گردند. به عنوان مثال ممکن است که دختری اجتماعی با روابط عمومی قوی به دنبال مردی باشد که روابط اجتماعی محدودی داشته باشد، وقتی این زوج کنار هم قرار گیرند مسلما یکدیگر را درک نمی‌کنند و در آینده همین درک نکردن، مسئله ساز خواهد شد. افراد برای انتخاب شریک زندگی‌شان باید تشابه شخصیتی را مدنظر قرار دهند و شریکی را انتخاب کنند که از هر جهت شبیه خودشان باشد.


می‌توانید با هم حرف بزنید؟  


2- توانایی نداشتن ارتباط موثر و سازگار نبودن(عدم تفاهم)


دومین دلیل طلاق در جامعه‌ایران‌نداشتن تفاهم است. زوج‌ها برای ادامه یک ارتباط رضایتمند باید از مهارت‌های زندگی مانند گفت‌وگو کردن، گوش دادن و توانایی حل مسئله آگاهی داشته باشند و این را بدانند که با تشکیل زندگی «من» و «منیت» از بین رفته و «من» تبدیل به «ما» می‌شود. در زندگی‌مشترک نفع «ما» مطرح است. همچنین زوج‌ها  باید توانایی سازگاری در هر شرایطی را داشته باشند. در زندگی مشترک، گفت‌وگو کردن به عنوان یک عامل مهم در ازدواج موفق است.


زوج‌هایی که بیشتر اهل گفت‌وگو هستند، توانایی حل مسئله را نیز دارند. متاسفانه از هر 10 زوج، کمتر از 3 زوج توانایی گفت‌وگو کردن به شیوه مناسب را دارند. باید به این مسئله توجه داشت که وقتی نتوان با گفت‌وگو به حل مسئله‌ای پرداخت، مشکل بغرنج خواهد شد.


تکراری نشوید


3- آبیاری نشدن رابطه (تکراری شدن)


سومین علت اختلاف و طلاق میان زوج‌ها، تکراری شدن زن و شوهر برای یکدیگر است. این را باید دانست که رابطه زناشویی مانند یک گیاه است و باید برای رشد آن و جلوگیری از خراب شدن و پژمرده شدن به آن رسیدگی کرد. منظور این است که حس‌ها و نگاه‌های تازه که در روزهای نخست آشنایی وجود داشته را دوباره بسازیم. تازگی داشتن برای یکدیگر سبب می‌شود که هر دو طرف از لحاظ عاطفی به یکدیگر نزدیک شوند و حس مهم بودن را به یکدیگر انتقال دهند. زمانی که زوج‌ها وارد فضای طلاق می‌شوند در واقع این پیام را برای یکدیگر می‌فرستند که «تو برای من مهم نیستی.» این در حالی است که هر دو طرف می‌توانند کارهایی انجام دهند که برای طرف مقابل تکراری و خسته‌کننده نشوندوطرف مقابل هم اهمیت آنها‌را در زندگی خودش بداند‌.


وقتی دیگران زندگی را خراب می‌کنند


4- دخالت‌هایی از بیرون


چهارمین علت اصلی طلاق را می‌توان دست‌های دخالت‌گری از بیرون دانست، دخالت‌ها می‌تواند شامل موارد ذیل باشد:


دخالت خانواده: متاسفانه بسیاری از زوج‌ها این مجال و اجازه را به خانواده‌هایشان می‌دهند که از همان روزهای اول ازدواج در زندگی‌شان مداخله کنند. علت این دخالت به وابستگی فرد به خانواده نخستینش بازمی‌گردد. دختر و پسر وقتی درصدد تشکیل زندگی مشترک هستند، باید وابستگی خود را از خانواده کم کنند و هر کدام از آنها برای پایداری زندگی شان به مدیریت خانواده خود بپردازند.


دخالت امور شغلی و کاری: اهمیت دادن بیش از اندازه به کار و شغل سبب می‌شود که زوج‌ها نتوانند وقت مفید و کافی کنار یکدیگر داشته باشند که بالطبع این مسئله باعث می‌شود محبت در خانواده کمرنگ شود. این را باید دانست که شغل همه زندگی نیست بلکه ابزاری برای زندگی است.


دخالت اهداف شخصی: گاهی یکی از زوجین اهداف خود را بزرگ جلوه داده و به آن بها می‌دهد، مثلا ممکن است یکی از همسران دوست داشته باشد به خارج از کشور مهاجرت کند یا اینکه در منطقه خاصی خانه داشته باشد، در حالی که طرف مقابل چنین تفکری ندارد. وقتی به این مسائل  بیش از حد پرداخته شود عملا سکان زندگی از دست زن و شوهر خارج می‌شود و روابط به سمت گسسته شدن پیش می‌رود. بهترین راه‌حل برای این دسته از زوج‌ها این است که امیال و اهداف خود را در خانه مطرح کنند و تصمیم مشارکتی بگیرند. امروزه فضا، فضای مشارکتی است.


دخالت فرزندان: زوج‌ها برخی اوقات به فرزندان‌شان بیش از اندازه بها می‌دهند، به طوری که تصمیمات را فرزندان بر عهده می‌گیرند تا جایی که حتی زن و شوهر به دلیل توقعات بالای فرزندانشان لحظه‌ای نمی‌توانند با همسرشان خلوت کنند.



خودکشی + علت خودکشی



چرا برخی افراد دست به خودکشی می زنند؟ چه نشانه هایی می گوید که شما یا دیگری در فکر خودکشی هستید؟ چطور می توان کسی را از خودکشی منصرف کرد



چرا برخی افراد خودکشی می کنند؟


وقتی مشکلی در تعداد وسیعی از مردم تأثیر دارد باید به ماورای افراد، ساختار اجتماعی، الگوهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه نظر افکنیم.شاید برای خانواده ها مهم باشد که بتوانند فرزندانشان را از آسیب های اجتماعی دور نگه دارند. شاید برای آنها مهم باشد که با دانستن اطلاعاتی به راحتی خواهند توانست جلوی اقدامات اشتباه فرزندان خود را بگیرند. شاید...


لابد این خبرها و امثال این خبرها را در این ایام زیاد شنیده باشید:


اردیبهشت:دانشجوی دانشگاه محقق اردبیلی در اتاق خود در خوابگاه دانشگاه، آخرین بار از گوشی همراه خود استفاده کرد و در پیامکی از خانواده اش خداحافظی و طلب حلالیت خواست.

اردیبهشت:بنا به اعلام مسئولان دانشگاه دانشجوی دختر شیرازی در محلی خارج از دانشگاه اقدام به خودسوزی کرده و درحال حاضر در بیمارستان قطب الدین شیراز بستری است. 


تیر:سرپرست ایستگاه ٣٢ سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری مشهد گفت:اختلافات کارگر و کارفرما سبب خودسوزی کارگر زن ٢٨ ساله شد. 

تیر:زن 30 ساله اردبیلی به دنبال شدت اختلافات خانوادگی با همسر و خانواده وی، در یکی از روستاهای سردآبه دست به خودسوزی زد.



علت خودکشی


خودکشی به عنوان بخشی از انحرافات اجتماعی شناخته شده و آن عبارت است از یک عمل ارادی که طی آن شخص خود را به وسیله ای مثل اسلحه، قرص، آتش، حلق آویز کردن، گاز و... از بین می برد. برای بررسی هر پدیده اجتماعی نخست باید آن را تعریف کرد و چارچوب موضوع مورد بررسی را مشخص و محدود کرد. زیرا قلمرو و دامنه مسائل و پدیده های اجتماعی گسترده و هم پوش است.


پدیده های اجتماعی به دلیل پیچیدگی خود ابعاد متفاوتی دارند که مطالعه همه آنها امکان پذیر نیست. جامعه شناسی مسائل اجتماعی طیفی از موضوعات مختلف را دربر می گیرد و به مطالعه، تعریف بررسی علل و راه حل های مسائل اجتماعی می پردازد.خودکشی نیز مسأله ای اجتماعی است. پس لازم است ابتدا آن را با رویکردی جامعه شناختی تعریف کنیم و سپس توضیح دهیم که چرا مسأله ای اجتماعی است.


سی رایت میلز در اثر ارزنده خود پیمان جامعه شناسی یکی از نخستین و وسیع ترین تعریف را از مسأله اجتماعی عرضه کرده است. «وی قویا استدلال می کند که وقتی مشکلی در تعداد وسیعی از مردم تأثیر دارد باید به ماورای افراد و از این رو به ساختار اجتماعی، الگوهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه نظر افکنیم.» بنابراین ملاک مسأله بودن پدیده ای در جامعه از دیدگاه میلز آزاردهنده بودن آن برای شمار زیادی از مردم است. 

جامعه شناسان بعد از میلز با الهام از وی مسأله اجتماعی را مشکلاتی تعریف کرده اند که با تعداد فراوانی از مردم ارتباط دارد، ناشی از علل اجتماعی ساختاری است و همچنین مستلزم راه حل های اجتماعی- ساختاری است. 

حال با این تعریف از مسأله اجتماعی آیا خودکشی مسأله ای اجتماعی است؟ جواب این سوال مثبت است. در اغلب کشورهایی که اطلاعات آنها در دسترس است خودکشی در بین ١٠ علت اول مرگ در تمام سال های زندگی قرار دارد. در برخی کشورها نیز خودکشی یکی از ٣ علت اول مرگ در سنین ٣٤-١٥ سالگی است. با این زمینه به راحتی می توان به گستردگی مسأله خودکشی پی برد و همچنین از آن به عنوان مسأله اجتماعی فراگیری درجوامع کنونی بحث کرد. 


سوالی که دراینجا مطرح می شود این است که خودکشی چیست و آیا می توان آن را تعریف و تحدید کرد؟ آیا می توان تعریف جامعه شناسانه ای از آن داد؟ 


امیل دورکیم جامعه شناس بزرگ کلاسیک قرن نوزدهم، که بخشی از تلاش های علمی خود را به بررسی مسأله اجتماعی اختصاص داد، در اثر گرانقدرش خودکشی، تعریف نسبتا جامع و جامعه شناسانه ای از خودکشی داد. به نظر دورکیم خودکشی عبارت است از هر نوع مرگی که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم کردار مثبت یا منفی خود قربانی است که به نتیجه آن آگاه بوده است. 


خودکشی انفرادی ترین تصمیم و پدیده در زندگی انسان است. خودکشی رفتاری است پیچیده که از تمایل و فکر خودکشی تا اقدام به خودکشی منجر به مرگ را در بر می گیرد، هر چند عموما فکر خودکشی و اقدام به آن از نشانه های افسردگی در همه سنین است اما افسردگی تنها علت خودکشی (خودسوزی) نیست، خودکشی واکنشی است با طبیعت رشدی که برای همه بیماران روانی و احتمالا برای بسیاری از افراد طبیعی جنبه فراگیر و شایع دارد. 


خودکشی علل و اسباب متعدد و متفاوتی دارد، پیر و برنا، زن و مرد و فقیر و غنی بسیاری در کشورهای مختلف جهان، در شرایط خاصی، عطای «شیرینی» زندگی را به «لقایش» می بخشند و در «تلخی» مرگ راه رستگاری می جویند! 

به هر حال خودکشی در بعضی از نقاط جهان، انگیزه اعتراض به شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی موجود در آن جوامع را دارد و برای آنان خودکشی نوعی ابزار خشونت علیه وضع سخت زندگی در یک جامعه یا در دنیا است. 

خودکشی یکی از معضلات اجتماعی است که طبعا ابعاد مختلفی را داراست. همان طور که خودکشی از مشکلات انسان که در زندگی با آن مواجه است ناشی نمی شود، ابزار بازدارنده پیشرفت خودکشی نیز این نیست که مبارزه هر چه ساده تر و زندگی هرچه راحت تر شود. 

اگر انسان، امروزه بیش از گذشته دست به خودکشی می زند، این به خاطر آن نیست که برای حفظ خود مجبوریم سعی و کوشش طاقت فرسایی را متحمل شویم، یا این که نیازهای مشروع مان کمتر ارضاء می شوند، بلکه به دلیل آن است که ما دیگر نمی دانیم که نیازهای مشروع مان تا کجا ادامه دارد و به کجا محدود می شود و دیگر معنی و جهت سعی و کوشش هایمان نیز برایمان مشهود نیست. 


خودکشی یک موضوع ساده اجتماعی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت، چنانچه به ریشه ها و علل آن توجه نشود این عوامل می توانند موجبات تبعات سنگین تری را برای جامعه فراهم کنند. خودکشی یک فرد علاوه بر این که ضایعه ای برای او و خانواده اش است، برای جامعه هم ضایعه ای بزرگ به حساب می آید. 

خودکشی همچنین، نشانه ای از بی سازمانی شخصیتی است؛ یعنی در شرایطی که تعادل شخصیتی فرد دگرگون می شود خودکشی را به دنبال می آورد از طرف دیگر خودکشی آنچنان تبعاتی را به دنبال دارد که علاوه بر آزردگی خاطر افراد اجتماع، آنچنان فشاری را روی بازماندگان و اطرافیان می آورد که ممکن است حتی آنان را تشویق به خودکشی کند. 

همانطورکه دورکیم مطرح می کند خودکشی معضلی است که انسجام جامعه را مختل می کند و می تواند سامان اجتماعی ما را به خطر بیندازد. خودکشی همچنین باعث می شود که فرد نتواند وظیفه خود را به خوبی انجام دهد. 

لذا باید شرایطی فراهم شود که افراد احساس امنیت کنند و بدین منظور با هر عاملی که در ایجاد امنیت در جامعه خلل ایجاد می کند باید برخورد شود. بنابراین شناخت ریشه ها و دلایل خودکشی که یکی از عوامل مخل امنیت است، ضرورت دارد. 

مهم ترین منبعی که می تواند به شناخت این پدیده کمک کند خود افراد خودسوز ناموفق و خانواده افرادی است که خودکشی (خودسوزی) موفق داشته اند.



نشانه های قبل از خودکشی



چه باید کرد؟ 


خودکشی از عوامل شایع مرگ ومیر در میان جوانان به شمار می رود، با این وجود بیشتر افرادی که دست به خودکشی می زنند، نسبت به این کار و کشتن خود تردید دارند - آنچه این افراد درپی آنند پایان دادن به احساسات طاقت فرسا یا شرایطی است که به نظر تحمل ناپذیر می آیند. افرادی که تمایل به خودکشی دارند، ممکن است احساساتی مانند ترس، ناامیدی، ناتوانی، سردرگمی و افسردگی داشته باشند . 


این قبیل افراد بیشتر می خواهند از رنجی که گرفتار آن هستند، رهایی یابند، نه این که واقعا قصد خودکشی داشته باشند. اما شاید در چنین شرایطی خودکشی از نظر آنها تنها راه نجات است. 

افکار مربوط به خودکشی ممکن است به ذهن بسیاری از افراد خطور کند. اکثر مردم ممکن است در لحظه هایی از زندگی خود به خودکشی بیندیشند. 


مطالعات نشان می دهند که میزان خودکشی و اقدام به این کار در میان دانشجویان کمتر از نرخ آن در کل جمعیت است، اما ارقام مربوط به میزان خودکشی در میان دانشجویان نیز همچنان هشداردهنده و درحال افزایش هستند.


 


 


چرا برخی افراد دست به خودکشی می زنند؟


خودکشی برای برخی افراد پیامد دوره ای از افسردگیاست، درحالی که برای برخی دیگر عملی تدافعی است که ممکن است در برابر تجربه ای تلخ، مانند از دست دادن یکی از اطرافیان یا حتی حادثه ای نسبتا بی اهمیت، از خود نشان دهند. 


آنچه در ذیل می آید فهرستی از افکار و رویدادهایی است که می توانند به ایجاد حس خودکشی در افراد کمک کنند: 


١- تنهایی، این حالت به تدریج این احساس را در شخص ایجاد می کند که کسی را ندارد و هیچ کس حقیقتا به زنده بودن یا مردن او اهمیت نمی دهد. فرد خودکشی گرا ممکن است به شدت احساس تنهایی و انزوا کند. 


٢- حس ناامیدی و بی پناهی، در این شرایط فرد احساس می کند که شرایط از آنچه هست بهتر نخواهد شد و کسی نیز نمی تواند به وی کمک کند. 


٣- حس بی ارزش بودن، در این حالت فرد احساس بیهودگی می کند؛ به همین دلیل هرگز قادر به پذیرش چیزی نیست و از نظر وی هرگونه توجه، علاقه و تشویق دیگران ناموجه و برمبنای یک فرض اشتباه است. این قبیل افراد چون احساس می کنند که شایسته توجه دیگران نیستند، معمولا از عزت نفسی پایین برخوردارند و تشویق ها و تمجیدهای دیگران را نمی پذیرند. 


٤- افسردگی، کسانی که افسرده اند، معمولا از خود، دیگران یا شرایط موجود برداشتی منفی دارند. نه تنها بسیاری از احساسات ذکر شده در بالا در میان افراد افسرده شایع است بلکه از نظر آنها این احساسات کاملا درست و منطقی است. بنابراین اگرچه ممکن است ناظران و کسانی که نگران این افراد هستند، از استعدادها و پیشرفت های آنها آگاه باشند، لازم است برداشت های درونی آنها نیز به دقت مورد توجه قرار گیرند. 


٥- شکست در اجرای طرح ها، این حالت به ویژه، در شرایطی صدق می کند که اهداف از اهمیت شخصی برخوردارند؛ به عنوان نمونه، ناموفق بودن در دانشگاه، پایان یافتن یک رابطه مهم یا دست نیافتن به اهداف تحصیلی. در این صورت ممکن است فرد احساس شکست، شرمندگی یا بی کفایتی کند و تصور کند که دیگران او را دوست ندارند. 


٦- داشتن استرس در سطح بالا و نامناسب، این وضع در کسانی مشاهده می شود که به لحاظ شخصی و تحصیلی انتظاراتی بالا و غیرواقع بینانه از خود دارند. انتظارات بالای تحصیلی از دانشجویان می تواند در آنهااسترس ایجاد کند. گاهی اوقات نیز استرس، در برخی از دانشجویان به سطحی تحمل ناپذیر می رسد. 


دانشجویانی که در طول تحصیل به پیشرفت های خوبی دست یافته اند، اغلب تصور می کنند که موفقیت های تحصیلی در تعیین هویت شخصی آنها نقش بسیار مهمی ایفا می کنند و در صورت به خطر افتادن و نادیده گرفته شدن این موفقیت ها، هویت آنها نیز در معرض خطر قرار خواهد گرفت. برای چنین افرادی دست نیافتن به «رتبه نخست» حقارتی محض و تحمل ناپذیر به شمار می رود. 


٧- خشم، گاهی اوقات خودکشی در افرادی مشاهده می شود که به شدت خشمگین اند یا از خودکشی برای انتقام گرفتن استفاده می کنند (اقدام به خودکشی در یک فرد پس از پایان یافتن یک رابطه دوستی، نمونه ای از این حالت است.)

٨- استفاده از موادمخدر و مشروبات الکلی، گاهی اوقات افراد تحت تأثیر موادمخدر یا مشروبات الکلی دست به خودکشی می زنند. در این حالت افراد خطرات کاری را که انجام می دهند دست کم می گیرند و در مقایسه با سایرین، در مقابل احساساتی که گرفتار آنها می شوند، آسیب پذیرترند. 


٩- بیماری های جسمی و روحی


همچنین بخوانید : نشانه های خودکشی در افراد چگونه است؟


١٠- احساس درماندگی، وقتی فرد در برهه ای از زمان گرفتار مشکلاتی متعدد می شود- به عنوان مثال مشکلات تحصیلی، خانوادگی و همزمان با آنها پایان یافتن یک رابطه - در این حالت احساس درد و غم وی را درمانده و ناتوان می سازد. 


اقدام به خودکشی 


مطالعات نشان می دهند که آنچه اغلب موجب می شود برخی دانشجویان دست به خودکشی بزنند، مشکلات میان فردی است. مسائلی که در پی بروز برخی مشکلات تحصیلی، میان دانشجو و والدین او پیش می آید، نمونه ای از این امر است. 

این مطالعات همچنین نشان می دهند که نگرانی های مالی و استرس ناشی از فشارهای تحصیلی نیز از عوامل مهم اقدام به خودکشی در میان دانشجویان هستند. 


با این وجود دلیل خودکشی هرچه باشد، همواره باید مورد توجه جدی قرار گیرد. آمار نشان می دهد کسانی که به دفعات متعدد اقدام به خودکشی می کنند به احتمال بسیار زیاد در نهایت، تصادفا یا از روی عمد، مرگ خود را موجب می شوند. 


دلیل اقدام به خودکشی


 نشانه های هشدار دهنده 


افراد ممکن است در شرایط عادی در واکنش به مشکلاتی که در زندگی روزمره خود با آنها روبه رو می شوند، دچار افسردگی، غم یا احساس درماندگی شوند. کسانی که در واکنش به این مشکلات، خودکشی را انتخاب می کنند، به احتمال زیاد بیشتر از دیگران در معرض آسیب ها و ناکامی هایی قرار گرفته اند که به آنها توجهی نشده است یا به جای رویارویی با مشکلات بزرگ، در مقابل آنها درمانده و ناتوان شده اند. 


به نشانه های هشداردهنده زیر دقت کنید:


*افسردگی، شامل احساس شدید گناه و شرم، انتقاد از خود و خشم. 


*حس بی ارزش بودن و برخورداری از عزت نفسی پایین؛ به ویژه اگر با انتظارات و آرمان هایی بسیار بالا همراه باشند. 


*احساس ناامیدی، عجز و بیهودگی 


*حس بیگانگی، انزوا و تنها بودن 


*داشتن سابقه اقدام به خودکشی 


*داشتن یک نقشه مفصل برای خودکشی 


*استفاده از موادمخدر و مشروبات الکلی 


*بیان سخنانی درباره کشتن خود یا پوچ بودن زندگی 


*یک رویداد استرس زا یا آسیبی سخت مانند فقدانی بزرگ یا ترس از پیش آمدن این فقدان 


*تغییرات رفتاری چشمگیر، مانند گوشه گیر شدن؛ به ویژه اگر این حالت درفرد غیرعادی به نظر آید. 


به یاد داشته باشید که درست نیست بگوییم «افرادی که نیت خود را برای خودکشی به زبان می آورند، واقعا دست به این کار نمی زنند».



در رویارویی با فردی که در فکر خودکشی است، چه کنیم؟ 


برای بررسی این امر که آیا فردی در معرض خطر قرار دارد یا نه و این که احتمال دارد دست به خودکشی بزند، لازم است شرایط را از دیدگاه او بسنجید، حتی اگر به نظر شما غیرواقع بینانه باشند. 


شاید این کار بسیار دشوار به نظر آید، زیرا بودن با فردی که دارای حس خودکشی است می تواند احساساتی قوی و اضطرابی شدید به وجود آورد، همان گونه که بسیاری افراد این حالات را تجربه کرده اند. 


به همین دلیل لازم است پیش از برقراری ارتباط با دانشجویی که قصد خودکشی دارد، با یک مشاور درخصوص نگرانی های خود صحبت کنید. توصیه های زیر نیز می توانند در این مسیر کمک کننده باشند: 


- احساسات و دیدگاه های خود را بررسی کنید. اگر پی بردید که ممکن است در رویارویی با آن فرد از عباراتی مانند «فریاد کمک خواهی» یا «جلب توجه»، آن هم با لحنی تحقیرآمیز استفاده کنید، عاقلانه تر آن است که از شخص دیگری که مناسب این کار است بخواهید به فرد خودکشی گرا کمک کند.



راههای برای جلوگیری از  خودکشی


همچنین روش های زیر را به کار گیرید:


سوال کنید:بعید به نظر می رسد که سوال کردن درباره خودکشی، فکر خودکشی را به ذهن فرد القا کند؛ این کار کمک می کند که فرد بتواند درخصوص مشکلاتش صحبت کند. 


به سخنان او گوش دهید:آنچه را که فرد خودکشی گرا می گوید جدی بگیرید و تلاش کنید تا چشم انداز وی را از شرایط به خوبی درک کنید. در این حالت فرد قادر خواهد بود درمورد نیازهای خود و این که چه کسانی می توانند به او کمک کنند، صحبت کند. 


با او بحث کنید:تلاش کنید تا بدون آن که راه حل های خود را بر شرایط تحمیل کنید، با فرد مورد نظر بحث و گفت وگو و کشف کنید که چه چیزهایی می توانند شرایط را تغییر دهند. 


راه حل هایی عملی برای حل مشکل ارایه دهید:به عنوان مثال، اگر ضرب الاجل های تحصیلی برای دانشجوی موردنظر تعیین شده است، آنها را از سر راه وی بردارید. 


هرگز از محدوده زمان و توانایی های خود فراتر نروید:اگر نمی توانید کاری انجام دهید قول آن را هم ندهید، فرد خودکشی گرا بیش از این مستحق ناامیدی نیست. 


به افرادی که می توانند به شما کمک کنند، مراجعه کنید: مسئولیت شرایط موجود را به تنهایی بر دوش نکشید. نشان دهید که آن قدر نگران هستید که لازم می دانید از کمک دیگران نیز استفاده کنید، حتی اگر این کار به مفهوم کاهش اعتماد آن فرد به شما باشد.


 


در شرایط اضطراری ...


 اگر فردی که دست به خودکشی زده است، در معرض خطر جدی قرار دارد، بلافاصله با اورژانس و سایر مسئولان دانشگاه ازجمله مرکز مشاوره دانشجویی تماس بگیرید. تا زمان رسیدن نیروهای امداد در کنار فرد بمانید. اشیاء خطرناک را از دسترس وی دور کنید. 


اگر فردی که قصد خودکشی دارد از قبل برای آسیب رساندن به خود دست به اقداماتی زده، به عنوان مثال، از مقدار زیادی دارو استفاده کرده، نیروهای امدادی را از ماهیت کار وی، مثلا، نوع دارویی که استفاده کرده است، مطلع کنید. 


درصورتی که خودتان قصد دارید فرد را به بیمارستان انتقال دهید، مطمئن شوید که این کار سریع تر انجام خواهد شد و خطرات بیشتری برای فرد به همراه نخواهد داشت. 


البته این کار را نیز باید با اطلاع دیگران انجام دهید. گام بعدی مراجعه به مرکز مشاوره و مطلع ساختن مشاوران برای کمک به فردی است که دست به خودکشی زده است. کسانی که به نحوی تحت تأثیر این شرایط قرار گرفته اند نیز می توانند از مشاوران کمک بگیرند.



علت نا امیدی در افراد + راه های درمان نا امیدی



رویا ها برای روان مانند اکسیژن برای ریه ها هستند. اگر به سمت آنها حرکت کنیم هورمون های شادی آزاد خواهند شد، و با نادیده گرفتن آنها احساسات بد را تقویت کرده ایم.


ناامیدی و افسردگی شاید چیزی جز دلسرد شدن ذهن شما نسبت به امکان شکل گرفتن رویا هایتان نباشد. شاید فکر کنید در حال حاضر رویایی ندارید و به خاطر بی توجهی به رویاهایتان دلسرد و افسرده هم نیستید ولی اگر به گذشته خود نگاه کنید خواهید دید که در زندگی خود نسبت به کارهای مختلفی شور و شوق داشته اید ولی چون برای بدست آوردن آن برنامه ریزی و تلاشی نکرده بودید خود به خود آنها را نادیده گرفته اید.


بعضی ها برای رویاهای خود می جنگند و امید و خوش بینی را در ذهن خود زنده نگه می دارند. تا بتوانند سعادتی را که در نظر دارند در آینده بدست آورند. در حالیکه دیگر افراد رویا های خود را در ضمیر نا خودآگاه خود دفن می کنند و تا آخر عمر نا امید و افسرده باقی می مانند.


علل ناامیدی

– شکست های پی در پی در زندگی : یکی از علل احساس ناامیدی در زندگی، شکست و انتظار شکست می باشد. اگر شما همیشه انتظار شکست را داشته باشید و توانمندی های خود را باور نداشته باشید، احساس خوبی در زندگی نخواهید داشت.


– یکنواختی در زندگی : انسان فطرتا زیبایی طلب بوده و دوست دارد با تنوع زندگی کند؛ چنانچه محیط زندگی یا فرایند زندگی یکنواخت باشد، روند تغییر و تبدّل انرژی روانی با خلل مواجه می گردد. گاهی انسان به تغییرات اندکی در زندگی نیاز دارد. مثل گردش، تفریح و یا حتی تغییر چیدمان منزل.


– عدم برآورده شدن نیازها : رفع نیازها احساس لذت در زندگی را به دنبال دارد. در واقع نیازها به عنوان یکی از انگیزه های حیاتی هستند. اگر نیازها نبودند انسان در زندگی بسیاری از دلخوشی ها را از دست می داد و خیلی از فعالیت ها را ترک می کرد. حال این نکته نیز حایز اهمیت است که اگر نیازها به درستی و به موقع و متناسب پاسخ داده نشوند می تواند منجر به احساس سستی و بی حوصلگی در فرد شود.


– کم بودن فعالیت های زندگی : رکود و نداشتن مشغله کافی در زندگی و بیکاری و داشتن ساعات زیادی که نمی دانیم با چه فعالیت هایی آن را پر کنیم و یا پر کردن آن با فعالیت های غیر مفید و بی ارزش می تواند به احساس سستی و بی حوصلگی منجر گردد.


– نداشتن عزت نفس و اعتماد به نفس : اگر ارزش های وجودی خودتان را نشناسید و آنها را باور نکنید راجع به خودتان و زندگی تان احساس خوبی نخواهید داشت. تنها انسان هایی احساس خوبی در زندگی دارند که احساس خوبی نسبت به خودشان دارند و خودشان را به عنوان انسانی خوب و کارآمد قبول دارند.


حتما بخوانید  کنترل و برخورد با همسر عصبی


– شغل نامناسب : چنانچه کاری را انجام می دهید که به آن علاقه ندارید خیلی طبیعی است که از آن احساس لذت نکنید، و هنگامی که می خواهید به کار مشغول شوید بدترین احساس را داشته باشید، و همیشه در زندگی احساس خستگی کنید. دو چیز در زندگی باعث نیک بختی و احساس لذت در زندگی است : یکی همسر دلخواه و مناسب و دیگری شغل متناسب و دلخواه.


– مناسب نبودن رشته تحصیلی : اگر رشته تحصیلی شما مورد علاقه تان نباشد یا مطابق با استعدادهای شما نباشد، پیشرفت چندانی در آن رشته نخواهید داشت و تحصیل به مسئله بغرنج و عذاب آورتبدیل خواهد شد.


یکی از علل احساس ناامیدی در زندگی، شکست و انتظار شکست می باشد


راهکارهایی برای درمان ناامیدی

– تقویت ایمان: عامل زیربنایی احساس و رفتار انسان ایمان به خداست. با ایمان به خداست که می توان سخت ترین کارها را انجام داد و از آن لذت برد. بنابراین راهکار لذت بردن از زندگی تقویت ایمان است.


– اتفاقات را بپذیرید؛هر چیزی که برایتان اتفاق می‌افتد را بپذیرید، ‌بسیاری از افراد می‌خواهند از زیر بار احساسات غم‌انگیز شانه خالی کنند چرا که برای آنها دردناک است اما تنها پذیرفتن واقعیت است که آنها را آرام خواهد کرد.


– خانه را به محل شادی تبدیل کنید؛بدون شک، احساس ناامیدی از شکست‌های مکرر و شادی‌های اندکی که مردم به دنبالشان هستند بوجود می‌آیند.


– برنامه ریزی منظم برای زندگی؛ برای زندگی خود برنامه ریزی جامعی داشته باشید، که در برگیرنده ساعاتی برای تحصیل یا اشتغال، کارهای شخصی، تفریحات سالم، عبادت، استراحت و غیره باشد. برنامه تان را بر روی برگه نوشته و آن را به دقت مورد اجرا قرار دهید و به هر گونه پیشرفت و موفقیت خود پاداش دهید.

پاداش شما می تواند تحسین خود، رفتن به گردش، خوردن غذای مورد علاقه یا پرداختن به هر کار مورد علاقه ای باشد.


– داشتن تفریحات سالم در زندگی؛ بصورت هفتگی یک وعده غذایی را در دامان طبیعت بخورید.


– داشتن باغچه ؛باغچه کوچکی داشته باشید و در منزل از گلدان و گل استفاده نمایید.


– تقویت روابط صمیمی و سازنده با دیگران؛ همه ما انسان ها نیاز به محبت و پذیرش داریم و این محبت و پذیرش بیشتر از ناحیه دوستان ارضا می گردد. این ارضای نیاز است که احساس لذت و خوشی به انسان می بخشد. بنابراین ابراز وجود و پذیرشی که از یک دوست صمیمی حاصل می شود می تواند تاثیر زیادی بر احساس مثبت ما در زندگی داشته باشد. پس سعی کنید اولا دوستان خوبی انتخاب کنید؛ دوستانی که شما را به یاد خدا بیندازند و در شرایط سختی شما را رها نسازند و همیشه یار و یاور و غمخوار شما باشند، و ثانیا روابط خود را با آنها بیشتر کنید.


حتما بخوانید  چطور با ناامیدی مقابله کنید


– شرکت در جمع و مباحث جمعی؛ سعی کنید بیشتر در جمع باشید. البته جمعی که شما را تایید کند نه اینکه طرد یا تحقیر کند.


– انجام دادن عبادت؛ نماز اول وقت اهمیت ویژه ای بدهید. و سعی کنید هر روز مقدار معینی قرآن بخوانید و در معنای آن تدبّر نمایید.


– سعی کنید افکار منفی را از خود دور کنید و آنها را با افکار صحیح جایگزین کنید؛ بجای اینکه فکر کنید فردی ناتوان یا بد شانس هستید به این فکر کنید که کسانی هستند که شرایطشان از شما بدتر است. کسانی که از سرپناه محرومند. کسانی که با خانواده معتاد درگیرند و یا درگیر مشکلات مالی هستند.


– انجام دادن ورزش؛ بصورت مرتب روزانه نیم ساعت ورزش کنید.


– داشتن سرگرمی؛ سرگرمی های علمی و هنری داشته باشید و ساعاتی از روز را به کارهای مورد علاقه خود سپری کنید.


– افکار تحقیر کننده را از خود دور کنید.


– در انجام رفتارهاى اجتماعى کوچک و در محیطهایی که بیش‏تر احساس راحتى مى‏ کنید، فعال باشید. این کار را از سلام کردن، احوالپرسى، جواب سلام دادن، نگاه کردن، تعارف کردن و تعارف شنیدن با اطرافیان و استادان در بیرون از کلاس آغاز کنید و با تمرین به کارهاى بزرگ‏تر و مهم‏تر گسترش دهید. البته این کارها در صورتی توصیه می شود که حمل بر غرض ورزی نشود و زمینه از بین رفتن آبروی انسان نگردد.


– درکارهای اجتماعی شرکت کنید؛تلاش کنید که در کارهاى اجتماعى در محیط خانه، مدرسه و دانشگاه مانند اردو و بازى‏ هاى دسته جمعى شرکت کنید و نقش فعالى را بپذیرید.


– تلقین مثبت را فراموش نکنید. به خود تلقین کنید که من از بقیه چیزی کم ندارم. خیلی نقاط مثبت دارم که خیلی از افراد ندارند. من نباید ترسی از حضور در جمع داشته باشم. همه کسانی که به راحتی در حضور استاد صحبت می کنند در توانایی ها و استعداد ها با من همتراز می باشند و جای نگرانی نیست.


– فهرستى از ده لغت یا عبارت – که بیانگر ویژگى‏هاى مثبت شخصیت شما است – تهیه کنید و روزى چند بار آنها را در قالب جمله کاملى بخوانید ؛ مثلاً بگویید: «من باهوش هستم» و… .


– هرگز خود را سرزنش نکنید.


– سعی کنید دوستانی خوب و مومن برای خود انتخاب کنید و ارتباطتان را با این دوستان بیشتر کنید.