بهترین مطالب از سرتاسر وب

روانشناسی-عاشقانه-دانستنی-هنری-آموزنده-شعر-خنده-غم-

بهترین مطالب از سرتاسر وب

روانشناسی-عاشقانه-دانستنی-هنری-آموزنده-شعر-خنده-غم-

بهترین روش رفتار با کودک خجالتی


کمکش کنید احساساتش را بیان کند کودکان خجالتی از اینکه مورد قضاوت دیگران قرار بگیرند، ترسان اند اضطراب ناشی از این موضوع سبب بروز حس حقارت در آنها می شود. لازم است به طور مرتب به حرف های کودک و چیزهایی که از اطرافیان شنیده گوش کنید.به او اعتماد به نفس بدهید.هرچه شما بیشتر با او صحبت کنید، برقراری ارتباط با دیگران نیز برای او راحت تر خواهد شد.



از انگ زدن به کودک پرهیز کنید از گفتن جملاتی نظیر «او را ببخشید،کمی خجالتی است!» خودداری کنید. بیان چنین جملاتی سبب می شود کودک شما گمان کند دچار مرضی درمان ناپذیر است و خجالتی بودن جزو ذات اوست. بیان این جملات حتی توجیهی برای او می شود تا نخواهد تغییر کند و از هر موقعیت اجتماعی که برایش سخت است، بگریزد.




از خجالتی بودن او در جمع حرفی به میان نیاورید کودکان خجالتی در برابر حرف های اطرافیان بسیار حساس اند. حرف زدن در مقابل او با مادر دوستش تنها وضعیت را وخیم تر خواهد کرد. کودکان خجالتی بیش از قضاوت های منفی به قضاوت های مثبت محتاج اند.




او را مجبور به برقراری ارتباط نکنید تشویق کردن کودکان خجالتی برای پیوستن به دیگران تنها وضعیت را بدتر می کند. باعث می شود این حس به کودک منتقل شود که والدین او را نمی فهمند و او بیشتر در خود فرو می رود و منزوی می شود. کنار آمدن با خجالت باید به تدریج و به آرامی صورت پذیرد.




حامی خجالت او نباشید ثبت نام نکردن کودک در کلاس ورزش به این بهانه که او خجالتی است، موضوع را اسفناک تر از آن چیزی می کند که هست. ترس والدین به کودک القا می شود و همین امر سبب ترس او و خجالتی تر شدنش می شود. باید اجازه داد کودک با مشکلاتش کنار بیاید و جایگاهی در میان دیگران برای خود باز کند. مراقب نکته ای دیگر نیز باشید. خجالتی بودن نباید ادب را از کودک بگیرد. وقتی جایی می روید یا با کسی روبه رو می شوید، از او بخواهید سلام کند یا بابت کادویی که دریافت کرده تشکر کند.



از او بخواهید برایتان شعر بخواند در خانه، خاله بازی کنید. اجازه بدهید در قالب یک بازی صحنه های زندگی واقعی تکرار شود. این نوع بازی ها اضطراب او را کم کرده و سبب صمیمی شدن او می شود. خواندن شعر یا تئاتر بازی کردن سبب می شود به مرور اعتماد به نفس بیشتری پیدا کند.




برای او ارزش قایل شوید در پی هر پیشرفت کوچکی او را تحسین کنید. کودکان خجالتی همیشه فکر می کنند دیگران در مورد آنها بد قضاوت می کنند. پس هر بار کار درستی انجام می دهد، او را تشویق کنید. مثلا بگویید «من به تو افتخار می کنم. تو توانستی از ترست فاصله بگیری.»، «چه قدر شجاعی!» و ... این امر سبب می شود حس عشق در او جان بگیرد.




نگذارید منزوی شود لازم نیست برایش تولد بگیرید و تمامی دوستان را دعوت کنید. او را مجبور نکنید به تولد دوستانش برود و در جمعی از بچه ها حاضر شود.معمولا کودکان خجالتی ترجیح می دهند فقط با یک نفر بازی کنند. سعی کنید کودکی که به عنوان هم بازی برای او انتخاب می کنید کوچک تر از او باشد تا بتواند بر وی تسلط یابد و اعتماد به نفس پیدا کند. در صورتی که بیش از حد خجالتی شده او را پیش یک روان شناس ببرید و مشورت کنید.




‌20 نشانه کودکان اوتیسم



 اوتیسم که شاید این روزها اسم آن را بیشتر شنیده باشید و لادن طباطبایی، بازیگر نام آشنای سینما و تلویزیون نیز در برنامه «مهربانو» که از شبکه 3 پخش می شد، سعی کرد تا حدی در مورد آن اطلاع رسانی کند، نوعی اختلال رفتاری عصبی است که آمار مبتلایان به آن در حال افزایش است.


طبق آمار رسمی سازمان جهانی بهداشت، در سال 1975 از هر 5 هزار نفر، یک نفر به اوتیسم مبتلا بوده اما در سال 2004 این میزان به یک در 166 نفر رسیده و در سال 2014 از هر 42 کودک یک نفر مبتلا به اوتیسم بوده است.


امروزه دیگر تصویری که از یک کودک مبتلا به اوتیسم داریم، یک فرد ناتوان و گوشه گیر نیست، بلکه می دانیم اوتیسم طیف گسترده ای از علائم را به همراه دارد. آنچه در ادامه می خوانید، حقایقی درباره این بیماری به روایت دکتر میترا حکیم شوشتری، فوق تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران است.




1- کودک مبتلا به اوتیسم اختلال تکلم دارد


از نظر کلامی، کودک مبتلا به اوتیسم دچار تاخیر است. کودکان به مرور که بزرگ می شوند، درک بیانی بالاتری در مقایسه با قدرت بیان دارند. یک کودک طبیعی در یک سالگی می تواند تک کلمه ادا کند و در 1.5 سالگی 3-2 کلمه را با هم ترکیب می کند اما کودکان مبتلا به اوتیسم یا کلام ندارند یا در مقایسه با سن شان دچار تاخیر کلامی اند یا کلام دارند اما معنی دار نیست و کلام دیگران را اکو می کنند.


متاسفانه گاهی والدینی را می بینیم که اوتیسم فرزندشان را انکار می کنند. آنها می گویند فرزندم کلام دارد و حتی باهوش است چون در سن پایین می تواند جمله های سنگین و طولانی را بیان کند اما برخی کودکان مبتلا به اوتیسم مثل طوطی کلمات و جمله های اطرافیان را تکرار می کنند.


این به معنی هوش بالای کودک نیست بلکه بدان معنی است که کودک درک و شناختی از محیط اطراف ندارد.


2- کودک مبتلا به اوتیسم «من» نمی گوید


در روند طبیعی رشد، کودکان به محض آنکه «من» را درک می کنند، دیگر از «نام خود» برای بیان خواسته هایشان استفاده نمی کنند در حالی که کودک مبتلا به اوتیسم شناختی از «من» ندارد و خود را با نام صدا می زند؛ مثلا می گوید: «به علی آب بدید!» این نشانه خوبی نیست. حتی کودک مبتلا ضمایر را هم اشتباه استفاده می کند.




3- ارتباط کودک مبتلا به اوتیسم یکطرفه است


کودک مبتلا به اوتیسم حتی اگر کلام داشته باشد، نمی تواند درست ارتباط برقرار کند و گفتارش جهت دار نیست. ممکن است محتوای کلام با سنش متناسب نباشد یا بدون توجه به صحبت های دیگران فقط در مورد علایق خود صحبت کند.


در واقع کودک مبتلا به اوتیسم نمی تواند تبادل اطلاعات کند. این کودکان به لبخند یا خستگی دیگران توجهی ندارند و نمی توانند نوبت را رعایت کنند. آنها ارتباط یکطرفه برقرار می کنند و به همین علت ارتباطشان موثر نیست.


4- واژه سازی کودک مبتلا به اوتیسم غیرطبیعی است


ممکن است واژه سازی به شکل بازی در کودکان عادی هم دیده شود اما جایگزین کردن همیشگی واژه ها، مختص مبتلایان به اوتیسم است. مثلا کودک مبتلا به اوتیسم ممکن است همیشه به «باب اسفنجی»، «بنگی» بگوید.


5- اوتیسم گاهی خفیف است، گاهی شدید


در گذشته اوتیسم به 5 گروه تقسیم می شد اما امروزه می دانیم که اوتیسم نوعی اختلال رفتاری است و طیف بندی دارد. ممکن است فردی تمام علائم را داشته باشد و در طیف شدید اوتیسم باشد و به شکل فردی در خودمانده در جامعه ظاهر شود و ممکن است فقط مشکل ارتباطی داشته باشد؛ مثلا نتواند دوست صمیمی داشته باشد و احساسات دیگران را درک کند و در گروه مبتلایان به اوتیسم خفیف دسته بندی شود.


6- کودک مبتلا به اوتیسم ساعت ها با یک وسیله سرگرم می شود


کودک طبیعی مدت توجه کوتاهی دارد یعنی شاید نهایتا 5 دقیقه با یک اسباب بازی بازی کند و بعد آن را رها کند و سراغ بازی دیگری برود. کودک طبیعی چون محرک های مختلف را آزمایش می کند، پیشرفت می کند اما کودک مبتلا به اوتیسم ساعت ها یک بازی تکراری انجام می دهد.




7- کودک مبتلا به اوتیسم محو پنکه و لباسشویی می شود


این کودکان به چرخیدن یا به وسایلی که می چرخد مثل پنکه و لباسشویی علاقمند هستند و ممکن است ساعت ها خود را با تماشای آنها سرگرم کنند. ممکن است زنجیری را تکان دهند یا به موسیقی های ثابت واکنش و علاقه شدید نشان دهند.


8- کودک مبتلا به اوتیسم مثل کودکان دیگر بازی نمی کند


این کودکان بازی های تخیلی ندارند. کودکان از 1.5 تا 2 سالگی وارد بازی های نمادین می شوند؛ مثلا ممکن است از یک تکه پازل به عنوان لیوان چای استفاده کنند یا عروسک شان را روی پا بگذارند و تکان دهند. این بازی ها به رشد طبیعی کودک کمک می کند اما مبتلایان به اوتیسم این توانایی را ندارند.


آنها با اسباب بازی ها آنگونه که باید بازی نمی کنند؛ مثلا ممکن است به جای راه بردن ماشین های اسباب بازی روی زمین، آنها را پشت هم بچینند و قطار کنند.


9- تشخیص اوتیسم در بدو تولد ممکن نیست


علائم اوتیسم معمولا از 9 ماهگی قابل تشخیص است اما در 3-2 سالگی کاملا مشخص می شود مگر در موارد بسیار خفیف که ممکن است در نوجوانی یا جوانی تشخیص داده شود. علائم در 3 حوزه ارتباط، کلام و علایق و رفتارهای تکراری دیده می شود.


10- کودک مبتلا به اوتیسم ارتباتط چشمی ندارد


در موارد متوسط تا شدید، این کودکان ارتباط چشمی ندارند اما در موارد خفیف فقط ارتباط کلامی برقرار نمی کنند.


11- کودک مبتلا به اوتیسم نبوغ خاصی در برخی مسائل دارد


متاسفانه دو سوم کودکان مبتلا کم توان ذهنی هستند و یک سوم آنها هوش معمولی دارند. این کودکان در برخی مسائل نبوغ خاصی دارند. مثلا ممکن است علاقه خاصی به سیاره ها داشته باشند و با کمترین تلنگری اطلاعاتی را در این زمینه حفظ کنند و اگر در جمع قرار بگیرند در مورد این مسائل صحبت کنند. معمولا هم به پیام های ارتباطی دیگران مثل اینکه «بس است» یا «خسته شدیم» توجهی ندارند.




12- کودک مبتلا به اوتیسم توان همذات پنداری ندارد


کودک مبتلا به اوتیسم درک کاملی از احساسات دارد. او می تواند مادرش را بغل کندو ببوسد یا دلیل گریه اش را جویا شود اما در سنین بالاتر که انتظارها از او بیشتر می شود، ممکن است در این زمینه دچار مشکل شود.


کودک مبتلا به اوتیسم توانایی ذهن خوانی ندارد؛ نمی تواند به محیط توجه کند یا خود را جای دیگران بگذارد و احساسات دیگران را درک کند.


13- کودک مبتلا به اوتیسم تفکر انتزاعی ندارد


تفکر انتزاعی تفکر پیچیده ای است که با رسیدن به نوجوانی کامل می شود. یک فرد عادی در نوجوانی می تواند متوجه ضرب المثل ها و کنایه شود اما این کودکان چنین درکی ندارند. آنها نمی توانند از مسائل نتیجه بگیرند و همین موضوع ارتباطشان را مختل می کند.


14- کودکان مبتلا به اوتیسم یکپارچگی حسی ندارند


این کودکان یکپارچگی حسی ندارند؛ یعنی در برخی از آنها آستانه درد بسیار بالا و در برخی پایین است. بعضی از آنها گاهی متوجه سوختگی های شدید نمی شوند و برخی با کوچکترین ضربه درد شدید حس می کنند. در مورد صدا هم همینطور است؛ گاهی یک کودک مبتلا صداهای بسیار آهسته را می شنود و به آن توجه دارد در حالی که متوجه صداهای بلند مثل صدای زنگ در نمی شود. 


15- اوتیسم درمان پذیر است


متاسفانه والدین برخی از کودکان دچار اوتیسم واقعیت را انکار می کنند چون پذیرش این موضوع سخت است اما با این کار فقط کودک شان را از دوران طلایی درمان محروم می کنند؛ در صورتی که اگر آموزش های لازم، به موقع به کودک در سن طلایی داده شود، احتمال طبیعی تر شدن رفتارها وجود دارد.


در موارد خفیف معمولا اوتیسم را دیر و در نوجوانی و جوانی تشخیص می دهند. وقتی مهارت ها شکل پیدا کرد، دیگر نمی توان آن را تغییر داد. البته اگر بینش را تغییر دهیم، حتی به این افراد در این سن هم می توان کمک کرد؛ مثلا اگر نوجوانی نمی داند کجا باید حین ارتباط صحبت هایش را قطع کند، باید به مادر یاد داده شود با علائم خاصی به فرزندش غیرمستقیم نشان دهد صحبت کافی است.




سن طلایی درمان اوتیسم تا قبل از 5 سالگی است. هر چه در سن پایین تری اختلال تشخیص داده و بازتوانی ها شروع شود، احتمال طبیعی شدن بیشتر است اما باید بپذیریم که این کودکان همیشه تا حدودی با سایر همسالان خود متفاوت هستند.


با این همه، متاسفانه برخی از درمانگران هنوز تعریف قدیمی اوتیسم را باور دارند و فکر می کنند این بیماران، ناتوان و گوشه گیر هستند و اگر فردی کلام و فقط علایق خاص و تکراری داشته باشد، می گویند به اوتیسم مبتلا نیست و با تشخیص اشتباه، کودک را از دورانط لایی درمان محروم می کنند.


16- باید توقع خود را از کودک مبتلا به اوتیسم تعدیل کنیم


اگر ناتوانی ها را نادیده بگیریم و فقط به توانایی ها توجه کنیم، مانع پیشرفت کودک می شویم چون به مرور ضعف ها شدیدتر می شود و حتی روی توانایی ها سایه می اندازد.


17- دلیل قطعی اوتیسم معلوم نیست


عوامل مختلفی در بروز اوتیسم نقش دارند اما مهمترین علت آن توارث است. جهش های ژنتیکی در کنار بحث توارث ژن ها در بروز این اختلال دخیل است. موضوع مربوط به یک ژن هم نیست و ژن های مختلف و تعامل آنهاست که باعث بروز اوتیسم می شود.


این بیماری هنوز مرموز است و ناشناخته های بسیاری در مورد آن وجود دارد. تحقیقات زیادی در این زمینه انجام شده و علل مختلفی مثل برخی کمبودهای تغذیه ای در دوران بارداری یا سن والدین یا حتی برخی بیماری های دوران نوزادی و ... را در بروز آن دخیل می دانند که هیچ یک صددرصد مورد تایید نیست.


18- اوتیسم پدیده ای ناشی از شهرنشینی است


این باور، هم درست است؛ هم نادرست. آمار نشان می دهد در مناطق صنعتی میزان شیوع اوتیسم بیشتر است. در بیماری های جدی روانپزشکی کناره گرفتن از شهر و ورود به روستا باعث می شود فرد زندگی بهتری داشته باشد چون زندگی در شهر به مهارت های بیشتری نیاز دارد.


مکان سنجی، مدیریت زمان و جمعیت زیاد، کار را سخت می کند اما در روستا ارتباط ساده تر است و نیازهای سطحی باعث می شود شدت علائم کم شود اما فراموش نکنیم به هر حال کسانی که در شهر هستند، دسترسی بیشتری به خدمات دارند و تشخیص بیماری در آنها ساده تر است.


19- کودک مبتلا به اوتیسم می تواند وارد مدرسه عادی شود


خیلی از کودکانی که اوتیسم خفیف دارند، به مدارس عادی راه پیدا می کنند و اتفاقا برایشان بهتر است زیرا حضور آنها در کنار کودکان دچار اوتیسم که علائم شدید دارند، می تواند باعث بروز رفتارهای کلیشه ای در آنها شود.




در مدارس عادی، حضور یک معلم رابط مخصوصا برای کودک کم توان کمک کننده است. برخی از این کودکان حفظیات خوبی دارند اما متاسفانه باید بپذیریم که ممکن است حتی به این کودکان قلدری شود یا مورد آزار جنسی یا تمسخر دیگران قرار بگیرند.


به صلاح کودک است که با کودکان طبیعی حشر و نشر داشته باشد. اینکه درمانگر با او به پارک برود، بسیار خوب است زیرا تعمیم دادن از جمله مسائلی است که این کودکان در آن دچار مشکل هستند.


چنین سرویسی پرهزینه است و به همین دلیل به مادر آموزش داده می شود ارتباطات را در محیط های دیگر اصلاح کند. مسلما باید به سلامت روان مادر هم توجه کرد و فرصت هایی را به وجود آورد تا بتواند برای خود زمانی داشته باشد.

با اینحال، برخی بر این باورند که نباید به اولیای مدرسه در مورد اوتیسم کودکان توضیح داد، چرا که برخی از مدارس ما دید منفی به مسائل روانپزشکی دارند و حتی کودک بیش فعال را در مدرسه روی صندلی جدا می نشانند و اگر کودکی آسیب ببیند، همه تقصیرها را به گردن کودک مبتلا به اوتیسم می اندازند. متاسفانه این ضعف ها وجود دارد و به اصلاحاتی در این زمینه نیازمندیم.


20- اوتیسم هم درمان دارویی دارد، هم درمان نگهدارنده


تعداد داروهای شیمیایی و حتی رژیم های غذایی که برای درمان به کار می رود، زیاد است. مکمل B6، امگا 3 و حتی رژیم های بدون گلوتن یا پرپروتئین گاهی برای این کودکان توصیه می شود اما هیچ یک تاثیر فوق العاده ای ندارند. 


اگر علائم شدید باشد، مثلا کودک خنده های بی مورد یا حرکت های کلیشه ای یا تشنج و رفتارهای خودآزار داشته باشد، داروهایی برای حذف و طبیعی شدن رفتار او تجویز می شود که موثر هم است.

اثرات منفی کافئین بر کودکان



کافئین یک محرک است که تأثیر مشابهی روی کودکان و بزرگسالان دارد



معمولاً پدر و مادرها سعی می‌کنند هیچ‌گاه به کودک خود یک لیوان پر از قهوه ندهند، اما از طرف دیگر به آنها سایر نوشیدنی‌های کافئین‌دار می‌دهند! نوشیدنی‌ها و غذاهای کافئین‌دار فراوانند؛ اما باید مصرف آنها را به حداقل رساند؛ به‌خصوص در مورد کودکان.


در حال حاضر هیچ توصیه‌ای برای مقدار مجاز مصرف کافئین در کودکان وجود ندارد، اما گروهی از پزشکان کانادایی معتقدند که کودکان زیر هفت سال نباید بیشتر از 45 میلی‌گرم کافئین در روز مصرف کنند. این مقدار کافئین معادل 355 میلی‌لیتر نوشابه یا 43 گرم شکلات است.


تأثیر کافئین روی کودکان 

کافئین یک محرک است که تأثیر مشابهی روی کودکان و بزرگسالان دارد. این ماده دارویی است که به‌طور طبیعی در برگ‌ها و دانه‌های گیاهان زیادی تولید و به‌طور مصنوعی به برخی غذاهای خاص افزوده می‌شود. کافئین سیستم اعصاب مرکزی را تحریک می‌کند؛ به همین دلیل نوعی دارو به شمار می‌آید. مقدار کم آن باعث افزایش انرژی و بالا رفتن میزان هوشیاری بدن می‌شود.


عوارض مصرف بیش از حد کافئین 

عصبانیت و ناآرامی  آشفتگی معده سردرد  عدم تمرکز کافی مشکلات مربوط به خواب   افزایش تپش قلب افزایش فشار خون  کودکانی که هر روز بیش از 355 میلی‌لیتر نوشابه مصرف می‌کنند، 60 درصد بیشتر از سایر کودکان در معرض چاقی هستند. معمولاً نوشیدنی‌های حاوی کافئین ارزش غذایی ندارند و مصرف آنها هیچ نوع ویتامین و املاحی به بدن کودکان نمی‌رساند و به این ترتیب آنها با کمبود مواد مغذی روبه‌رو می‌گردند.


کودکانی که نوشابه زیادی می‌خورند، معمولاً دچار کمبود کلسیم می‌شوند و کمبود کلسیم نیز به استخوان‌ها و دندان‌ها آسیب می‌رساند. مصرف بیش از حد نوشیدنی‌های شیرین کافئین‌دار، باعث کرم خوردگی و فرسایش مینای دندان‌ها می‌شود؛ زیرا حاوی شکر بسیار زیادی هستند. 355 میلی‌لیتر نوشیدنی غیر رژیمی کربنات‌دار، حاوی 10 قاشق چایخوری شکر (حدود 49 میلی‌لیتر) و 150 کالری است. 


کافئین‌ ادرار آور است و باعث از دست رفتن آب بدن و در نهایت کم‌آبی می‌شود. بنابراین بهتر است از مصرف زیاد کافئین، به خصوص در هوای گرم، خودداری کنید. ترک یکباره نوشیدنی‌ها و مواد غذایی کافئین‌دار با علائمی همچون درد عضلانی، سردرد، افسردگی و حساسیت و زود رنجی همراه است؛ به‌خصوص در افرادی که مصرف بسیار زیادی داشتند. 


 کافئین، بیماری‌های قلبی و اختلالات عصبی را تشدید می‌کند. یکی از شایعات رایج در مورد مصرف کافئین این است که مصرف آن باعث کاهش رشد می‌شود؛ در حالی‌که تا به حال چنین چیزی ثابت نشده است. کودکان بیشترین میزان کافئین را از طریق نوشابه دریافت می‌کنند.


اما کافئین در قهوه، چای، شکلات، بستنی، ماست یخ زده و انواع مسکن‌ها نیز وجود دارد. برخی والدین به کودکان خود چای سرد می‌دهند؛ با این تصور که کافئین کمتری دارد؛ در حالی‌که چای سرد حاوی قند و کافئین بیشتری است (درست به اندازه نوشابه). هر 355 میلی‌لیتر نوشیدنی شیرین و اسیدی 71/2 میلی‌گرم کافئین دارد.


 


 کافئین، بیماری‌های قلبی و اختلالات عصبی را تشدید می‌کند


  

حساسیت به کافئین 

 حساسیت به کافئین به معنای تأثیر مصرف حد معینی از کافئین روی فرد می‌باشد که این تأثیر در افراد متفاوت است. حساسیت در اثر مصرف روزانه ایجاد می‌شود. افرادی که مرتباً کافئین مصرف می‌کنند، کم‌کم مقدار مصرف خود را افزایش می‌دهند تا به تأثیر دلخواه برسند.


تأثیر مصرف کافئین بستگی به وزن خود دارد؛ بنابراین کودکان تأثیر بیشتری از آن می‌گیرند. کافئین در عرض چند ساعت از طریق ادرار از بدن دفع می‌شود. این ماده در بدن ذخیره نمی‌شود و کودکان تا شش ساعت پس از مصرف، اثرات آن را احساس می‌کنند.


کاهش مصرف کافئین

بهترین راه برای کاهش مصرف کافئین و البته قند اضافی این است که نوشابه را از فهرست غذایی حذف کرده و به جای آن آب، شیر و آب‌میوه‌های صددرصد طبیعی به کودکان خود بدهید. به همین منظور بهتر است کودک‌تان یا خود شما همیشه یک بطری آب به همراه داشته باشید تا در صورت تشنگی، به سراغ نوشابه نروید و فقط گاهی اوقات چای و نوشابه مصرف کنید.


همچنین به محتویات مواد غذایی نیز توجه کنید. برخی از آنها حاوی کافئین هستند و ممکن است شما متوجه آن نشوید. مصرف کافئین را باید آهسته‌آهسته کاهش داد. اگر این‌کار را به یکباره انجام دهید، کودک‌تان دچار سردرد و افسردگی خفیف می‌شود. سعی کنید نوشیدنی‌های بدون کافئین را جایگزین نوشابه‌های کافئین‌دار کنید؛ مثل آب، آبمیوه و چای بدون کافئین.


گاهی اوقات کاهش مصرف کافئین منجر به خستگی می‌شود. جای نگرانی نیست و این خستگی با استراحت بیشتر و افزایش سطح انرژی بدن برطرف می‌گردد. گاهی اجازه دهید کودک‌تان مواد کافئین‌دار نیز بخورد؛ مثلاً هیچ اشکالی ندارد اگر کیک تولدش طعم قهوه داشته باشد و یا در یک روز سرد، کاکائوی گرم بخورد. میانه روی و اعتدال در هر کاری کلید تندرستی و سلامت شما و کودکتان است. مصرف کافئین را می‌توان به راحتی کنترل کرد.


 



عوامل اعتیاد جوانان و نوجوانان به مواد مخدر


شناخت و بررسی عوامل اعتیاد جوانان و نوجوانان به موادمخدر


امروزه مسئله اعتیاد پا را از مرزهای بهداشت و درمان فراتر نهاده و به یک بحران اجتماعی و پدیده شوم و خانمان‌سوز تبدیل شده است. سوءمصرف موادمخدر یکی از بحث‌انگیزترین مسائلی است که در حوزه روانشناسی و جامعه‌شناسی نظر متخصصان را به‌خود جلب نموده است. به‌طوری‌که به یقین می‌توان گفت امروزه استفاده روزافزون از مواداعتیادآور یکی از معضلات بزرگ و پیچیده جوامع انسانی شده است. این پیچیدگی از آنجا ناشی می‌شود که اعتیاد به موادمخدر یک معضل زیستی، روانی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است و نمی‌توان اعتیاد به موادمخدر را فقط از یک دیدگاه مورد توجه قرار داد، چرا که در این صورت همان‌طور که تجربه نشان داده است، موفقیت چندانی حاصل نخواهد شد. به‌عبارت دیگر، اعتیاد به‌موادمخدر به‌عنوان یکی از چالش‌های بزرگ در جوامع بشری، دارای ابعاد و زوایای پیدا و پنهان بسیاری است. به همین دلیل این مسئله از جنبه‌های مختلفی قابل تأمل و بررسی است که هم عوامل به‌وجود آورنده زیادی و هم پیامدهای منفی زیادی در پی دارد. در این مورد گزارش سالیانه کمیته بین‌الملل کنترل موادمخدر بیانگر افزایش روزافزون قاچاق و مصرف نابه‌جای موادمخدر و مواد روانگردان است. در این زمینه دفتر پیشگیری از سوءمصرف مواد SOAP در سال ۱۹۹۰ طی مطالعات گسترده برآورد نمود که: ۴۹ درصد قتل‌ها، ۸۲ درصد تجاوزها، ۶۲ درصد دعواها و درگیری‌ها، ۶۹ درصد درگیری منجر به قتل، ۵۰ درصد مرگ‌ومیرهای ناشی از سوانح رانندگی، ۲۷ درصد خودکشی‌ها، ۳۸ درصد کودک‌آزاری‌ها و... با مصرف الکل و موادمخدر در ارتباط بوده است. متأسفانه، آمارهای موجود و مقایسه آن در کشورهای مختلف، وضعیت وحشتناک‌تری را در کشور ما نشان می‌دهد.

در کشور ما مصرف موادمخدر علاوه بر جرائم رایج در سایر کشورها منجر به موارد دیگری چون سرقت، طلاق، انحرافات جنسی و اخلاقی و... هم می‌شود؛ به‌طوری‌که بیش از نیمی از زندانیان کشور ما به‌نحوی با پدیده اعتیاد در ارتباط هستند.

همیشه پاسخ به این پرسش که چرا افراد به موادمخدر تمایل پیدا می‌کنند، بسیار دشوار است؛ چرا که تنها یک عامل منحصربه‌فرد نمی‌تواند شخص را به‌سوی اعتیاد سوق دهد و در واقع ترکیبی از عوامل گوناگون زمینه را برای گرایش به اعتیاد فراهم می‌آورد که در این مقاله سعی شده است به بررسی برخی از مهمترین فاکتورهای مستعدکننده در گرایش افراد به اعتیاد پرداخته شود.

مقاله حاضر عوامل مخاطره‌آمیز اعتیاد را از سه دیدگاه به شرح ذیل مورد کاوش قرار می‌دهد و در آخر راهکارهای اصلاحی ـ آموزشی خود را در این زمینه ارائه می‌دهد:

الف. عوامل مخاطره‌آمیز فردی

ب. عوامل مخاطره‌آمیز محیطی

ج. عوامل مخاطره‌آمیز اجتماعی

در ذیل به بررسی هر یک از این عوامل می‌پردازیم:

الف. عوامل مخاطره‌آمیز فردی خود به موارد زیر تقسیم‌بندی می‌شود:

۱. عوامل ارثی  (ژنتیک)

توارث، یک عامل احتمالی در سوءمصرف مواد است. تحقیقات متعدد درنوروبیولوژی نشان داده است که مغز انسان مواد روان‌گردان می‌سازد. برای نمونه داروهای آرام‌بخش که در بیرون از بدن انسان ساخته می‌شوند با مواد آرام‌بخش تولید شده در درون بدن مشابهت دارند. موادی که به هروئین شبیه است و در داخل بدن ساخته می‌شود آندروفین نام دارند. تحقیقات بر روی راه‌های عصبی آناتومیک، احتمال ارتباط بین وابستگی داروئی و گرایش ژنتیکی را تقویت می‌کند.

بر همین اساس، ممکن است یک اختلال ارثی یا بیولوژیک باعث نقص در فرد شود که با مصرف موادمخدر این نقص جبران می‌شود.

یک بررسی وسیع در کشور سوئد نشان داد، کودکانی که در چند ماه اول عمر از والدینشان جدا شده‌اند و در خانواده‌های جدیدی به زندگی ادامه داده‌اند اگر از والدین الکلی بودند استعداد بیشتری در الکلی شدن از خود بروز داده‌اند.

۲. عوامل فردی و روان‌شناختی:

از میان عوامل روان‌شناختی و فردی که می‌تواند علت مصرف مواد و سوءمصرف آن وابستگی را تبیین نماید، فعالیت رفتاری، مردم آمیزی و دامنه توجه کردن را می‌توان نام برد.

به‌نظر کلایتون و همکاران (۱۹۹۵) بین شخصیت ضداجتماعی و اختلال سلوک با سوءمصرف مواد ارتباط وجود دارد. نوجوانانی که مواد مصرف می‌کنند دارای منبع کنترل بیرونی هستند و در مقایسه با آنهائی‌که مواد مصرف نمی‌کنند، اعتمادبه‌نفس کمتری دارند. فشار روانی نظیر: فشار گروه همسالان، پرخاشگری و عدم وجود مهارت‌های مقابله‌ای از دیگر عوامل روان‌شناختی مرتبط با سوءمصرف مواد است.

گلداشتاین (Gold shtain) معتقد است که فقدان احساس لذت و ناتوانی در کسب لذت‌ها و ارضاء معمول آن در زندگی با مصرف مواد ارتباط دارد.

برخی پژوهش‌ها، وابستگی به مواد را به عوامل فردی همانند، فقدان عزت نفس و خودکفائی، احساس رضایت‌مندی ضعیف، بالا بودن اضطراب و پائین بودن توانائی ابراز وجود، رفتارهای تکانشی، کنترل پائین شخصیتی و تمایل به خود بیمارانگاری مرتبط دانسته‌اند.

کنجکاوی عامل مهم دیگر در گرایش نوجوانان به سوءمصرف موادمخدر است.

”انستیتوی ملی مطالعه مواد و الکل“ در آلمان مطرح می‌کند که مصرف‌کنندگان کوکائین در اولین تجارب مصرف، تحت‌تأثیر کنجکاوی و تمایل به تجربه آثار پیش‌بینی شده مواد مانند تحریک‌پذیری و سرخوشی (نشئگی) هستند.

ویس معتقد است وجود بیماری روانی، آسیب‌پذیری فرد را در برابر موادمخدر و وابستگی به مواد افزایش می‌دهد.

مطالعات نشان می‌دهد ۵ تا ۶۰ درصد کودکان مبتلا به اختلال بیش‌فعالی در مقایسه با ۱۶ درصد گروه گواه به اختلال‌های سلوک، بزهکاری و سوءمصرف مواد مبتلا شدند.

۳. عوامل صفات شخصیتی:

یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار بر اعتیاد صفات شخصیتی افراد است. به‌عبارت دیگر، اختلالات شخصیتی افراد نظیر: عدم پذیرش ارزش‌های سنتی و رایج، نیاز شدید به استقلال، پرخاشگری شدید، اعتمادبه‌نفس پائین، فقدان مهارت در رد پیشنهادی خلاف دوستان ناباب و اطرافیان و... از جمله عواملی هستند که در گرایش افراد به‌سوی معضل اعتیاد مؤثر هستند.

۴. عوامل مرتبط با نوع نگرش افراد به مواد:

معمولاً افرادی‌که دارای نگرش و باور مثبت به موادمخدر هستند، احتمال بیشتری برای گرایش به سمت اعتیا دارند. بعضی از افراد با داشتن باورهای غلطی همچون: ”مصرف این مواد باعث رفع دردهای جسمی و خستگی می‌شوند و به کسب آرامش روانی و فراموشی مشکلات و گرفتاری‌ها کمک می‌نمایند و یا این‌که با مصرف چندبار مواد که کسی معتاد نمی‌شود و...“ به دام اعتیاد می‌افتند.

۵. عوامل مرتبط با موقعیت‌های نامساعد: 

ترک تحصیل، بی‌سرپرستی، معلولیت جسمی، بیماری‌های مزمن، از دست دادن نزدیکان، در معرض خشونت بودن در دوران کودکی و... نقش مهمی را در گرایش افراد به اعتیاد و سوءمصرف موادمخدر بازی می‌کند.

۶. عوامل مرتبط با اختلالات روانی:

درصد زیادی از اعتیادها همراه با اختلالات روانی است. اختلالات روانی نظیر: افسردگی شدید، اختلالات شخصیت ضداجتماعی، اختلال وسواس، مانیا، اسکیزوفرنی و...

ب. عوامل مخاطره‌آمیز محیطی:

عوامل مخاطره‌آمیز محیطی می‌توانند شامل موارد زیر باشند:

۱. عوامل خانوادگی:

خانواده اولین مکان رشد شخصیت، باورها و الگوهای رفتاری فرد است که می‌تواند خود، منبعی برای تنش باشد. خانواده نه تنها در تعیین ارزش‌ها و شخصیت کودک دارای اهمیت است، بلکه به‌صورت غیرمستقیم به‌تدریج بر ساخت جامعه اثر می‌گذارد و اندیشه و رفتار والدین به جامعه منتقل می‌شود. بنابراین، منشأ بسیاری از نابهنجاری‌ها و انحرافات اخلاقی نوجوانان نیز فقدان یک نظام صحیح و سالم خانوادگی است. حمایت افراطی والدین از فرزندان و رفتارهای اجتماع ستیز والدین، زمینه‌های ناسالم روانی و احتمال گرایش افراد را به اعتیاد فراهم می‌کند.

در مطالعات متعدد مشخص شده است که دلبستگی ضعیف به مادر و وجود پدر ناآرام و سهل‌انگار در دوران کودکی احتمال آن که نوجوانان را به مصرف الکل و موادمخدر سوق دهد بسیار زیاد است.

در زیر به بعضی از مهمترین عوامل مستعدکننده خانوادگی اشاره شده است:

زمینه‌های نامناسب خانوادگی، فقر مادی خانواده، وجود الگوهای نامناسب در خانواده، ناآگاهی والدین، ارتباط ضعیف با فرزندان، غفلت از فرزندان، خانواده آشفته و متشنج، درگیری والدین و مشاجره آنها و... .

۲. ارتباط با دوستان (رفقا):

در بعضی از موارد اولین مصرف موادمخدر به‌دنبال تعارف دوستان رخ می‌دهد.

ارتباط و دوستی با همسالان مبتلا به سوءمصرف موادعامل بسیار قوی در ابتلا به اعتیاد است. مصرف‌کنندگان برای گرفتن تأیید رفتار خود از دوستان، آنها را با خود همراه می‌کنند و هر چه پیوند فرد با خانواده، مدرسه و اجتماع سالم کمتر باشد، احتمال پیوند با این گروه‌ها بیشتر است.

به‌عبارت دیگر، عواملی چون دوستان مصرف‌کننده مواد، عدم کنترل و نظارت کافی توسط والدین بر چگونگی انتخاب دوست فرزندان و... عواملی است که در گرایش فرد به معضل اعتیاد مؤثر است.

۳. مدرسه:

مدرسه دومین سازمان اجتماعی است که در ساختار شخصیتی نوجوانان سهم مهمی را ایفا می‌کند. آگاهی مربیان نسبت به اصول بهداشت روانی در شکل‌گیری صحیح شخصیت کودکان اثر دارد. عواملی چون بی‌توجهی اولیاء مدرسه به مصرف مواد، استرس‌های شدید تحصیلی، عملکرد تحصیلی ضعیف، ترک تحصیل، ورود به مدرسه جدید و احساس انزوای اجتماعی، بی‌علاقگی به فعالیت‌های مدرسه، عدم نظارت و کنترل کافی مسئولین مدارس بر دانش‌آموزان، مدیریت ضعیف مدارس و... از جمله عواملی محیطی تأثیرگذار در گرایش فرد به اعتیاد هستند.

۴. محل سکونت فرد:

محل سکونت فرد، موقعیت و شرایط حاکم بر آن از جمله فاکتورهائی است که باید در مورد معضل اعتیاد مدنظر قرارگیرد. به‌عبارت دیگر افرادی‌که در محله‌های شلوغ و پرجمعیت شهرهای صنعتی و تجاری زندگی می‌کنند، بیشتر از سایر افراد در خطر اعتیاد قرار دارند و عواملی چون: حاشیه‌نشینی، جمعیت زیاد، وفور مشاغل کاذب، شیوع خشونت، فقدان ارزش‌های اخلاقی و... از جمله عوامل تأثیرگذار بر اعتیاد است. 

ج. عوامل مخاطره‌آمیز اجتماعی:

عوامل مخاطره‌آمیز اجتماعی نیز به موارد ذیل تقسیم می‌شوند:

۱. ریسک عوامل اجتماعی

عواملی از قبیل عدم عدالت اجتماعی، نابرابری‌های طبقاتی، در دسترس بودن موادمخدر، مدرسه و گروه همسالان در حیطه عوامل اجتماعی قرار می‌گیرند که می‌تواند زمینه را برای گرایش افراد به سوءمصرف موادمخدر مهیا نماید.

کودکان از طریق مصرف الکل توسط همسالان و به‌واسطه نگرش‌های همسالان خود نسبت به مصرف مواد تحت‌تأثیر قرار می‌گیرند.

نوجوانانی که دوستانشان به الکل و سایر مواد دسترسی دارند، به‌طور فزاینده‌ای در معرض خطر هستند و احتمال زیادی برای تبدیل شدن آنها به مصرف‌کننده مواد وجود دارد.

۲. ریسک عوامل رفتاری

اجتماع‌ستیزی اولیه و رفتار بزهکارانه از قبیل اختلال کرداری با سوءمصرف اولیه مواد مرتبط است. عملکرد تحصیلی ضعیف و فقدان تعهد آموزشی با احتمال افزایش سوءمصرف مواد مرتبط هستند. سوءمصرف اغلب به دنبال یک‌دوره نگرش‌های منفی نسبت به خود و سایرین، تعامل اجتماعی با سایر همسالان ناراحت و رفتار غیرقابل قبول از نظر اجتماعی به منظور دستیابی به خودارزشی و رضای خاطر ایجاد می‌شود.

۳. ریسک عوامل اقتصادی

عواملی مانند بحران‌های اقتصادی، گرسنگی، تورم، مهاجرت (که در پی آن آوارگی، تضاد و تعارض فرهنگی به‌علت تغییر علل جغرافیائی ایجاد می‌شود)، بیکاری، رفاه اقتصادی یا فقر نقش بسیار مهمی در گرایش افراد به سوءمصرف موادمخدر ایفا می‌کند. احتمال دارد خانواده‌هائی هم که درآمد اقتصادی بالائی دارند، به‌دلیل ضعف روابط انسانی یا کثرت کار و سرگرمی، زمینه مساعدی را برای گرایش اعضاء خانواده به موادمخدر فراهم نمایند.

هم‌چنین جمعیت آسیب‌پذیری که معمولاً در گروه‌های سنتی ۱۵ تا ۲۵ سال قرار می‌گیرد، به‌علت عدم دستیابی به شغل مناسب در جامعه در گرایش به مواد آسیب‌پذیرتر هستند.

۴. عوامل سیاسی

عواملی مانند جنگ، سیاست استعماری دول خارجی و سرمایه‌داران بزرگ بین‌المللی، برانگیخته شدن مطامع استعمارگران به‌علت وجود منابع غنی و سرشار مواد و انرژی، فشارهای ناشی از جانب حکومت نقش مهمی در گرایش افراد به سوءمصرف موادمخدر ایفا می‌کند.

۵. عوامل فرهنگی و جمعیت شناختی

برخی عوامل فرهنگی با سوءمصرف مواد مرتبط هستند. برای نمونه مردان میزان بالاتری از سوءمصرف مواد و اعتیاد را نسبت به زنان نشان داده‌اند. برخی از گروه‌های نژادی و فرهنگی از قبیل آمریکائی‌های آفریقائی‌تبار و اسپانیائی‌ها، سطح بالاتری از اعتیاد را نسبت به سایر گروه‌ها در جامعه آمریکا داشته‌اند. زندگی در داخل شهر با موانع شغلی، آموزشی و اقتصادی توأم است که احتمال سوءمصرف مواد را افزایش می‌دهند.

عوامل فرهنگی همانند بی‌سوادی، عدم آگاهی به مسائل اجتماعی از جمله مضرات موادمخدر، آداب و رسوم و فرهنگ حاکم بر جامعه و منطقه ویژه جغرافیائی نقش مهمی را در گرایش افراد به موادمخدر ایفا می‌کند. همچنین احساس بیگانگی، طرد و دوری از قلمرو ارزشی جوامع و رنگ باختن مذهب با مصرف مواد ارتباط دارد.

به‌نظر یکی از محققان (گورساش) همبستگی معنی‌داری بین رفتار عبادت‌گری و سوءمصرف مواد وجود دارد. پایبندی به انجام منظم رفتارهای مذهبی نقش بازنده‌ای در توجه، گرایش و مصرف موادمخدر ایفا می‌کند.




تاثیر بیسوادی یا کم سوادی والدین بر تحصیل کودک


بی سوادی یا کم سوادی والدین:


دانش آموزان در مدرسه مشکلاتی برای تحصیل آنان فراهم می کند، و هم از نظر ناتوانی آنان در کمک فکری و عملی به امور برنامه درسی دانش آموزان در منزل ، از پیشرفت مناسب تحصیلی فرزندان می کاهد. زیرا برخی از دانش آموزان در امور تحصیلی خود نیازمند ساعات آموزشی خارج از اوقات رسمی کلاس و مدرسه اند. برای این قبیل دانش آموزان ، به علل متعدد ، آموزش در مدرسه کافی نیست و لازم است پس از خروج از مدرسه کمک های آموزشی اضافی از منابع دیگر دریافت کنند.


والدین با سواد علاوه بر نقش کمک رسانی در آموزش فرزندان خود الگوی منسجمی از یک فرد باسواد نیز به شمار می آیند . سواد والدین در تحصیل فرزندان نقش دو جانبه ای دارد.ازیک سو برای آنان جنبه کمک آموزشی دارد و از سوی دیگر انگیزه ای برای درس خواندن آنان می شود. بی سوادی والدین نیز آسیب دو جانبه ای دارد . این قبیل والدین نه تنها می توانند از نظر آموزشی و تحصیلی به فرزندان خود کمک کنند،بلکه یک الگوی تقلیدی نامناسب برای فرزندان خودند.


 


تغییر محل سکونت خانواده


گاهی علت افت تحصیلی ،تغییر محل سکونت دانش آموز و به تبع آن انتقال از مدرسه ای به مدرسه دیگر است.زیرا ممکن است فرد نتواند به سهولت خودرا با محیط جدید، دانش آموزان و معلمان جدید وفق دهد و مدت زمان زیادی طول می کشد تا فرد تغییر وضع موجود را بپذیرد و بتواند با هم کلاسان خود ارتباط برقرار نموده ، به جمع آنان بپیوندد.اغلب دانش آموزانی که به شهر و مدرسه ای خاص انس گرفته اند ،وقتی مهاجرت می کنند و به شهر و مدرسه دیگری می روند،ابتدا نسبت به محیط جدید استرس و نگرانی دارند و مدت زمان زیادی طول می کشد تاخودرابا محیط جدید سازگار کنند و همین امرممکن است باعث افت تحصیلی آنان شود.


 

ناکافی بودن امکانات داخل خانه


فراهم کردن میز و صندلی و اتاق مخصوص مطالعه برای خانواده هایی که در یک اتاق زندگی می کنند ،بسی دشوار است . برخی از دانش آموزان جای مناسبی برای درس خواندن در خانه ندارند و مجبور می شوند برای پیدا کردن مکانی آرام و بدون سروصدا برای مطالعه به کتابخانه یا مدرسه بروند.


بیرون رفتن دانش آموزان از خانه به هر نیتی که باشد ممکن است مشکلاتی را برای آنان و خانواده هایشان به وجود آورد .برخی از دانش آموزان عادت دارند شب ها  مطالعه کنند و شلوغ بودن خانه و نداشتن مکانی مناسب باعث می شود که آنان نتوانند به خوبی از عهده انجام تکالیف خود برآیند و در نتیجه دچار افت تحصیلی می شوند. دانش آموزی که در خانواده مثلا" هشت نفری ،در تنها اتاق خانه مجبور به درس خواندن در محیط خانه را از دست می دهد،زیرا یکی از افراد خانه می خواهد تلویزیون تماشا کند،دیگری قصد استراحت دارد و سومی می خواهد درس خودرا با صدای بلند تکرار کند و آن دیگری سکوت محض را طلب می کند.


بیماری جسمی یا روانی والدین


بیماری جسمی یا روانی یکی از والدین باعث می شود که دانش آموز دچار افسردگی و ناامیدی از درس و مدرسه شود و مدام در این فکر باشد که چگونه پدر یا مادر خودرا معالجه کند. گاهی اوقات کانون گرم خانواده دچار تزلزل شده ،به محیطی سرد و بی روح تبدیل می شود. بیماری والدین گاهی مانع نظارت صحیح بردرس و رفتار فرزندان می شودو ممکن است دانش آموز نسبت به مدرسه و کلاس درس بی خیال شده، علاقه و انگیزه خودرا به ادامه تحصیل او فراهم شود. به عنوان مثال پدری که دچار ناراحتی جسمی و روانی باشد نمی تواند نظارتی بر رفت و امد فرزند خود داشته باشد و لذا ممکن است دانش آموز به جای آن که به مدرسه برود به مکان های  دیگری رفت و آمد کند و همین امر زمینه را برای سوء استفاده های جنسی و جسمی فراهم می کند . بدین ترتیب دانش آموز کم کم از ادامه تحصیل منصرف شده ، به جمع ترک تحصیل کنندگان می پیوندد.


 


عدم آگاهی والدین از شیوه های مطالعه


ممکن است دانش آموز شیوه های صحیح مطالعه را نیاموخته باشد و نداند چه موقع ،کجا و چگونه باید مطالعه کند .والدین نیز ممکن است زمینه های مناسب مطالعه را برای او فراهم نکرده باشند یا به علت عدم آگاهی از شیوه های صحیح مطالعه نتوانند مهارت های مطالعه رابه او بیاموزند .برخی از والدین به طور مداوم به فرزندان خود می گویند درس بخوانید،مطالعه کنید، ولی هرگز نمی گویند چگونه مطالعه کنید و روش های صحیح مطالعه را نمی دانند . به همین دلیل دانش آموزیاد نگرفته است که پس از بازگشت از مدرسه باید مدتی استراحت کند ، سپس مطالعه درسی خودرا آغاز نماید و پس از یک ساعت مطالعه حداکثر نیم ساعت استراحت داشته باشد.


فقدان یا عدم حضور والدین


فقدان یا غیبت پدر و مادر یا یکی از آنها (در اثر طلاق یا مرگ) موجب اختلال در شکل گیری شخصیت سالم شده،فضای عاطفی ضعیف و فقیری را ایجاد می کند که نتیجه اش اختلال در رشد روانی و سازش ناکافی در محیط خانواده و محیط های دیگر ،ایجاد مسائل و مشکلات عاطفی فراوان در دانش آموزان و به دنبال آن افت تحصیلی فرد است . افت تحصیلی ممکن است افسردگی و اشفتگی های فراوانی نیز در خانواده ایجاد کند .


فقر اقتصادی خانواده


فقر اقتصادی خانواده توان اولیا را در تامین بهداشت،خوراک و پوشاک مناسب؛ کتب و وسایل کمک آموزشی به صفر می رساند و دانش آموز گاه از تامین لوازمی همچون پرگار ،خط کش و گونیا که جزء لوازم درجه دوم آموزش اند ناتوان است و گاهی نیز بدون داشتن قلم و دفتر و با لباس کهنه و مندرس و با رنگی پریده و چشمانی گودرفته در کلاس درس حاضر می شود .این دانش آموز نمی تواند آمادگی لازم را برای یادگیری و فعالیت کلاسی داشته باشد و در نتیجه انگیزه و رغبت برای یادگیری را از دست داده دچار افت تحصیلی می شود. در بعضی مواقع فقر اقتصادی دانش آموز را مجبور می کند که برای جبران کمبودهای خود و خانواده اش ساعاتی از روز به کار مشغول شود و در نتیجه فرصت کافی برای انجام تکالیف نداشته باشد.


پیش نهادها :


1- پرسش نامه محرمانه که حاوی اطلاعات لازم از قبیل : وضعیت جسمی و روحی والدین و سایر اعضای خانواده و...است تهیه و تنظیم شود و به منظور آگاه کردن معلمان در اختیار آنان قرا گیرد .


2- معلمان از طریق اولیای مدرسه و پرسش نامه محرمانه هریک از دانش آموزان را بشناسد و متناسب با وضعیت روحی و خانوادگی با آنها رفتار کنند. نگارنده روزی در کلاس درس یکی از دانش آموزان را صدازد و گفت که بلند شود و به سوالات پاسخ دهد ، ولی آن دانش آموز از جای خود تکان نخورد . دوباره وی را مورد خطاب قرار داد و بار سوم یکی از دانش اموزان با اشاره دست گفت که این دانش آموز از ناحیه دوپا معلول است و نمی تواند بلند شود.


3- معلمان از جو حاکم بر خانواده دانش آموزان آگاه شوند .


4- اولیای مدرسه در ابتدای سال استقبال خوبی از دانش آموزان داشته باشند و حتی المقدور با هدیه کردن یک شاخه گل به هر یک از دانش آموزان نگرش مثبتی در آنا ن ایجاد کنند،زیرا خوش بینی به مدرسه مقدمه علاقه مند شدن به درس و یادگیری و ایجاد و پرورش میل و رغبت است که اصل اساسی در یادگیری است.


5- معلم در کلاس درس تک تک شاگردان را مورد توجه قرار دهد و حتی نگاه خودرا به طور مساوی بین آنها تقسیم کند،عدالت را رعایت کند، و از تبعیض قائل شدن بین دانش آموزان بپرهیزد.سعی کند آنها را به صورت انفرادی بشناسد و سهمی از وقت و انرژی خودرا در اختیار هریک از آنها قراردهد . در تدریس از روش های متنوع استفاده کند .


6- والدین ماهانه سهم ناچیزی از درآمد خودرا به خرید روزنامه مجله و کتابهای کمک درسی برای فرزندان خود اختصاص داده،در صورت باسوادبودن و برای این که الگوی مناسبی برای فرزند خود باشند در شبانه روز حداقل یک ساعت از وقت خودرا به مطالعه اختصاص دهند.


7- معلمان به جای این که از دانش اموزان بپرسند چرا درس نمی خوانند به دنبال ریشه ها و علل درس نخواندن آنها باشند و پس از پیدا کردن علل افت تحصیلی راه حل مناسب را ارائه دهند هرگز و در هیچ شرایطی دانش آموز سهل انگار و تنبل را از کلاس درس اخراج نکنند زیرا ممکن است دانش آموز کلاس درس را دوست داشته باشد و برای از کلاس بیرون رفتن رفتار نامطلوبی ازخود نشان دهد.


8- والدین و اولیای مدرسه هرگز از تنبیه بدنی استفاده نکنند چراکه تنبیه بدنی اثرهای زیان باری در رفتار دانش اموز به جای می گذارد .از طریق تنبیه بدنی نمی توان دانش آموز را به درس خواندن علاقه مند کرد بلکه بر عکس نفرت و انزجار از مدرسه در او ایجاد می شود.


9- والدین با فرزندان خود رفتاری منطقی و متناسب با سن وسال آنها داشته آنان را آن کونه که هستند پذیرا باشند . به آنها احترام بگذارند . موقعیت و فرصت اظهار نظر را برای آنان ایجاد کنند و آنها را با دیگران مقایسه نکنند که این خود مانع رشد و اعتماد به نفس در آنان است .